شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی

شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی

شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی

شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی

شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی
شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شعر امام سجّاد (ع) - کربلا را دیده ام من علیم کـربلا را دیده ام کوفه و شـامِ بلا را دیده ام من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی غربتی بی انتها را دی

شعر امام سجّاد (ع)

من علیم کـربلا را دیده ام

کوفه و شـامِ بلا را دیده ام

من علیِّ اِبـنِ حسین اِبنِ علی

غربتی بی انتها را دیده ام

روضه می خوانم برای اهــلِ دل

من تـمامِ ماجـرا را دیده ام

خیمه گاهِ اشک و آهِ شمس و ماه

قــتلگاهِ نیـنوا را دیده ام

از عطش دیدم گلی جان می دهـد

تشنگی لاله هـا را دیده ام

اِرباً اِربا خـفته در بینِ عبا

اکبـرِ خونین قـبـا را دیده ام

سینه بِشکسته ، شبیــهِ فاطـمه

قــاسم اِبـنِ المجتبی را دیده ام

روی خاکِ علقمه بی دست و سر

پهــلوانِ مَه لقا را دیده ام

بر نوکِ شمشیـری جسمِ کوچک

حاجی کرببلا را دیده ام

عصر عاشورا غریب و بی حـبیب

خامسِ آلِ عبا را دیده ام

بی کفن ، گلگون بدن ، صد پاره تن

بر زمین خونِ خدا را دیده ام

سر جدا ، پیکر ، مُرمِّل بِالدِّما

زا ده ی خـیرالنِّسا را دیده ام

بر سرِ سر نیزه ی اهـریمنان

لاله های سر جدا را دیده ام

لحظه ای که خیمه هـا آتش گرفت

کوفیانِ بی وفا را دیده ام

با پر زخمی ، به زیـرِ دست و پـا

کودکانِ بینوا را دیده ام

دختری آتش به دامن می دوید

صحنه های غم فزا را دیده ام

دیدم از گوشِ یکی خون می چکید

کینه هـای اشقیا را دیده ام

در هجومِ سیلی و مشت و لگد

گریه های بی صدا را دیده ام

در اسیری در میانِ سلسله

اهل بیت مصطفی را دیده ام

بینِ شام و کوفه عمّه خطبه خواند

گوییا که مرتضی را دیده ام

بر جمالِ فاطـمی عمّه ام

پنجه ی یک بی حیا را دیده ام

حمید رضا گلرخی


تعداد بازديد : 313
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف