اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا

اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا

اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا

اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا

اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا
اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا

اشعار شب تاسوعا

همه مهمان شده اند

مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند

تازه از بس آقاست

ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند

فاطمه خوشحال است

که مریدان ابالفضل فراوان شده اند

شب تاسوعایی

همه در روضه او دست به دامان شده اند

همۀ اهل حرم

مثل گیسوی ابالفضل پریشان شده اند

جعفر جنی گفت

در سپاهش همگی گوش به فرمان شده اند

نام عباس آمد

که سپاه عمر سعد هراسان آمد

پاسبان حرم است

هر چه ز حضرت عباس بگویی کم است

در مرام زینب

هر که در پای علمش گریه کند محترم است

مرزها می شکند

پس تفاوت نکند هر که عرب یا عجم است

کیست عباس علی

آنکه تا روز قیامت سر دوشش علم است

دستگیر همه است

گرچه در علقمه افتاده است و دستش قلم است

باد سر درگم شد

جادۀ گیسوی عباس پر از پیچ  و خم است

بشکنیدش اما

تیغ ابروی ابالفضل همیشه دو دم است

آنقدر که حتی

کمر تیغ علی پیش دو ابروش خم است

خشم او مهلک بود

مات و مبهوت وقار و غضبش مالک بود

به مصیبت افتاد

پیش زیبایی او ماه ز قیمت افتاد

تا ابالفضل آمد

لشکر کوفه تکان خورد و به زحمت افتاد

هر که آمد به جلو

از رجز خواندن سقا به فلاکت افتاد

تیغ او جای خودش

با نگاهش دو سه لشکر به هلاکت افتاد

گر چه دشمن می تاخت

جنگ را رزم ابالفضل عقب می انداخت

از حرم شیر گذشت

پس به کارش گره افتاد به تکبیر گذشت

آه تیر باران شد

او جوان آمده بود علقمه و پیر گذشت

ارباً اربا شده است

چقدر از تن او نیزه و شمشیر گذشت

با سه تا شعبۀ خود

از جلو آمد و از پشت سرش تیر گذشت

دور او حلقه زدند

آه جان کندن سقا چقدر دیر گذشت

جگرم تیر کشید

یا اخا گفتی و یک آن کمرم تیر کشید

شاه از پا افتاد

خبر آمد وسط علقمه سقا افتاد

کار در هم پیچید

چشم لشکر که بر آن قامت رعنا افتاد

آب رفته از تنش

چند عضو بدنش روی زمین جا افتاد

تیر در چشمش بود

مثل آن میخ که بر سینۀ زهرا افتاد

بی علمدار شدیم

علم افتاد زمین سخت گرفتار شدیم

لشکری کف می زد

اصلا انگار نه انگار عزادار شدیم

آه، سر غارت دارند

تازه انگار به این قوم بدهکار شدیم

زیر لب زینب گفت

بچه ها دربه در کوچه و بازار شدیم

روضه این شد آخر

رو گرفتند زنان حرم از یکدیگر




اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 371
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط حمید کریمی در تاریخ 1393/08/12 و 11:26 دقیقه ارسال شده است

حمید کریمی

کشته است مرا دیدن این حلق بریده

والاه به مظلومی تو دیده ندیده

تا از سر نیزه نظر تو به من افتاد

بی خود ز خودم کرد همان برق دو دیده

برخیز وببین خواهر تنها شده ی تو

از حرمله و شمر چه دیده چه شنیده


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف