حضرت عباس(ع)-شهادت-بحر طویل
می زنم دم ز علمدار رشید حرم عشق
شه با كرم عشق
مه محترم عشق
صفای قدم عشق
چكد از لب او بر لب پیمانه نم عشق
همان شاه كه باشد سر دوشش علم عشق
نگار دل زارم صفا بخش مزارم
بجز عشق جمالش به دل خویش ندارم
قرارم، بهارم، شعارم همه دار و ندارم
كه باشد شب اول دل ِقبرم به كنارم
دلم عاشق رویش شدم بنده كویش
دلم بسته به مویش ، قدح نوش سبویش
شتابان دل زارم همه شب جانب كویش
چنان برگ خزانی است روان در دل جویش
ندارم به خدا جز هوس دیدن رویش
مرا كشته به والله علی واری خویش
اباالفضل امیرم، امیر بی نظیرم
كه جز عشق رخش در دل خسته نپذیرم
چه خوش باشد اگر باز زنده با دو سه تیرم
كه صیدش شوم و و زیر قدمهایش بمیرم
ز غیرش همه سیرم
دل از مهر خدایی اباالفضل نگیرم
علمدار اباالفضل، سپه دارابالفضل
جهانگیر و جهاندارابالفضل
بود دلبر و دلدارابالفضل
مرا یار و مددكارابالفضل
طپش های دل حیدر كرارابالفضل
شده در حرم فاطمه پرگارابالفضل
زنم جارابالفضل بود عشق شرر بارابالفضل
بگوید سر دیوانه سردارابالفضل
سرم پر ز هوایش
دلم جای ولایش
غلامم به سرایش
همه هستی و دینم به فدایش
ربوده ز سر روح الامین عقل، صدایش
بود محور عرش ازلی دست جدایش
حسین ابن علی سوره توحیدبخواند ز برایش
كسی نیست به پایش
به قربان نوایش
به قربان دعایش
دلم گشته خریدار بلایش
به قربان گره بند قبایش
لقب باب الحوائج
نسب باب الحوائج
خداوند نجیبی و ادب باب الحوائج
دلم غرق كمالش، پریشان وصالش
دو ابروی هلالش
بود زینب كبری همه جا محو جمالش
دلم بنده ی نامش ، گرفتار مرامش
كه افتاده به دامش
نه حاتم نه سلیمان و نه لقمان
كه موسی است غلامش
حسین است كلامش
به زهراست سلامش
قیامت متجلی شود از وقت قیامش
تمامی بهشت است بنامش
مجتبی روشن روان