گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�

گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�

گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�

گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�

گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�
گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گل من... می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار شد لبت نا خواسته بر خشکی و ت�

گل من...

می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار

با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار

 

بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار

شد لبت نا خواسته بر خشکی و تاول دچار

 

رفتی و حالا شدم یک مرتبه بعد تو آب

سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

 

سیب سرخی بر سر نیزه بگو معناش چیست؟

ماندم از گوش تا گوش گلو معناش چیست؟

 

حنجرت شد وصل بر یک تار مو معناش چیست؟

قبر تو با نیزه ها شد زیر و رو معناش چسست؟

 

حال من را می کند آرامشت اینجا خراب

سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

 

غنچهء شش ماهه ام را با صف دشمن چه کار

کرده یک تیر سه شعبه با سر و گردن چه کار

 

طفلکم آخر تو را با گرمی آهن چه کار

می کند آب فرات این روزها با من چه کار

 

می دهد گهوارهء خالی تو من را عذاب

سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

 

خسته از خیمه نشینی ها شدی باشد درست

نیزه دارت کرده بر نیزه سرت را بد درست

 

سنگ ها کردند بر رویت هزاران رد درست

کرده ای در کوفه پیش چشم هاشان سد درست

 

کاشکی آورده بودم چند تا با خود نقاب

سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

 

مرد من بی معجری های مرا باور نکن

کندن خلخال از پای مرا باور نکن

 

بر سر پوشیه ‍دعوای مرا باور نکن

رفتن بازار و هر جای مرا باور نکن

 

 

رفتی و بردند ما را شام در بزم شراب

سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب


تعداد بازديد : 269
شنبه 10 آبان 1393 ساعت: 9:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف