گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم

گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم

گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم

گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم

گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم
گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم

گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد
جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد
هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون
اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد

شاعر : محمد خرم فر


تعداد بازديد : 293
جمعه 09 آبان 1393 ساعت: 14:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف