![]()
|
یا انیس القلوب ، یا کاشف الکروب
یا ستارالعیوب، یا غفارالذنوب
دل بی پروا شده، چون بی تقوا شده
پیشت ای پرده پوش، مشت من وا شده
معصیت پیشه ام، عصیان اندیشه ام
می زنم با گناه، تیشه برریشه ام
کوتاهی تا به کی؟ خودخواهی تا به کی؟
عمرم بیهوده رفت، گمراهی تا به کی؟
حیفِ آن پاکی ام، روح افلاکی ام
بد کردم با خودم، ازخودم شاکی ام
دردم، بی همتی است، با توکم صحبتی است
من هرچه می کشم، ازنفس لعنتی است
با تقصیرآمدم، خیلی دیرآمدم
امشب مانند حُر، سربه زیرآمدم
چکمه ام روی ِ دوش، ازخجالت خموش
سوی توآمدم، غفارپرده پوش
بردیم زیردِین، یارب العالمین
بخشیدی مهربان، تا گفتم یاحسین
ای شاه بی سپاه، کشته ی اشک وآه
بی کفن مانده ی، گودال قتلگاه
ای ذبیح منا، مظلوم کربلا
دشمن کف می زد و... می زدی دست وپا
شاعر: وحيد قاسمي
تعداد بازديد : 127
چهارشنبه 25 تیر 1393 ساعت: 19:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)