لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش

لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش

لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش

لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش

لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش
لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
لبم خموش دمی از فغان نمی گردد زبان به کام علی یک زمان نمی گردد اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد نگویمت که مکش

لبم خموش دمی از فغان نمی گردد 

زبان به کام علی یک زمان نمی گردد

اگر تو لب بگشایی دلم گشاده شود  

وگر تو خنده کنی گل خزان نمی گردد

نگویمت که مکش آه چون که می دانم   

بدون آه تو این آسمان نمی گردد

به غیر محنت و اندوه و درد و داغ و فراق

کسی دگر پی این آشیان نمی گردد

هلال قامت من!کم بگو حلالم کن

مگر کلام دگر در زبان نمی گردد

غریب مانده ام و سخت رفته ام از یاد         

به بی نشانی من کس نشان نمی گردد

اگر جدا نکنی دامن خود از دستم

دگر به دست علی ریسمان نمی گردد

سيد محسن حسيني


تعداد بازديد : 45
شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 5:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف