احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر

احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر

احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر

احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر

احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر
احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
احمد عزیزی امیرالمومنین(ع)-مدح از علی و آلِ او جو درد عشق جفت شش آورده حق در نَرد عشق آب و ر

 

امیرالمومنین(ع)-مدح

 

 

 

از علی و آلِ او جو درد عشق

 

جفت شش آورده حق در نَرد عشق

 

آب و رنگ باغ آب و گل علی ست

 

صورت آینه ی کامل علی ست

 

نور خالص، روح مطلق مرتضی

 

معنی لفظ انا الحق مرتضی

 

هی درآ! حیدر که نور مه تویی

 

تیغ لا در چنگ الا الّه تویی

 

تیغ مهرت سر زد از بند قبا

 

چون نگوید بر تو مَرحب مرحبا

 

مرحبا ما مرحب رای توئیم

 

کشته ی تیغ تَوَلّای توئیم

 

راز گو طفل دبستانیم ما

 

تیغ واکن مرحبستانیم ما

 

هادیان را زین سبب هدهد شدی

 

زان که اول کشته ی خود، خود شدی

 

ای همه دروازه و خیبر تو خود

 

ای نخستین کشته ی حیدر تو خود

 

از درون و از برون آمد بکار

 

زین سبب شد نام تیغت ذوالفقار

 

یا علی از نفس دون ما را بزن

 

ذوالفقاری از درون ما را بزن

 

خلق را یاری سِرّ اللّه نیست

 

هیچ کس از قعر تو آگاه نیست  

چون زمین از غربتت آگاه شد

 

قطره ای از وی چکید و ماه شد

 

با تو هستیم ای ابد بانِ ازل

 

شیر مرد بیشه های لم یزل

 

ای عقاب کوه اللهُ الصَمَد

 

 از تو این گنجشک می خواهد مدد

 

میزند پیشانی ام برق سجود

 

چون تورا میخوانم از عمق وجود

 

آه ای رعد خدا بر جان ببار

 

ای بشارت بر گنهکاران ببار

 

ای که صید بی نشان در دام توست

 

استراق سمع حیرت نام تست

 

نام تو یعنی سحر یعنی سلام

 

نام تو یعنی خدا در یک کلام

 

صوفیان خاک رهت را میخرند

 

عارفان از نام تو گل می برند

 

ای گریبان حقیقت چاک تو

 

آسمان سرگشته ی ادراک تو

 

از ازل تا نقش حور العین بود

 

عکس تو در قابی از قوسین بود

 

تو بزرگی، خاک، میدان تو نیست

 

آسمان را تاب جولان تو نیست

 

رحم کن بر جانم ای یعسوب دین

 

شرک دارم یا امیرالمؤمنین

 

تا تو بودی بارش آواز بود

 

روی صحرا بوته های راز بود

 

تا تو رفتی خلق اُمّت تنگ شد

 

بر سر غصب ولایت جنگ شد

 

بی تو گل ها دست خود را می برند

 

شیعیانت در زمین می پژمُرند

 

تا تو بودی می شد از آیینه گفت

 

روزها در سایه ی تفسیر خفت

 

تا تو بودی باغ سلمان باز بود

 

دامن صحرا ابوذر ساز بود

 

وای بر آنان که خیره سر شدند

 

با تو ای قرآن ناطق کَر شدند

 

تا حبیب تو محمد زنده بود

 

حمزه ی بغض تورا صد هِنده بود

 

تا نماز مصطفی را خوانده اند

 

بر تو خشم غزوه ها را رانده اند

 

کینه ی شمشیر تو در جانشان

 

می چکد شک از لب ایمانشان

 

ناله کن حیدر لب چاه است این

 

شیر یزدان عصر روباه است این

 

بعد تو باید به حسرت زار زار

 

خون بگرید بر سر تو ذوالفقار

 

مر علی تو محو مطلق بوده ای

 

با تو حق بود و تو با حق بوده ای

 

این خسان حرص ریاست می خورند

 

آب را هم با سیاست می خورند

 

ورنه در هُرم بیابان غدیر

 

آفتاب از شوق تو آمد به زیر

 

مؤمن تو نیستند این نارسان

 

در رحم های زمان اند آن کسان

 

تو امام اُمّتی هستی که نور

 

نطفه شان را بسته در عصر ظهور

 

اُمّتی از نسل نور از نسل بدر

 

اُمّتی از نطفه ی شب های قدر

 

میدهد عطر عبادت خوابشان

 

جاهلیت نیست در اصلابشان

 

دل به دریای ولایت داده اند

 

پشت درهای زمان استاده اند

 

یا علی، باغ تو باغ دیگرست

 

این شکفتن در بهاری دیگرست

 

بعد تو آیینه مضمون می شود

 

در جگرها حیرتت خون می شود

 

یا علی، عشق از تو غلغل می کند

 

بلبل از هجران تو گل می کند

 

ای به شمشیر تو قتل نفس دون

 

کشته ی عشق تو از حیرت فزون

 

فاتح قلب زمین بازوی تو

 

خیبر تاریخ، رو در روی تو

 

از تو هر شب چشم حیرانی ترست

 

قدسیان را ذکر حیدر حیدرست

 

اُف بر آن خامان که بر باطل شدند

 

از تو ای شمشیر لا غافل شدند

 

تو خدایان را به زیر آورده ای

 

عرش را با خود اسیر آورده ای

 

نیست ما را از تو تیغی تر شدن

 

افتخار کشته ی حیدر شدن

 

یا علی، ما را عطا کن روز کار

 

کشته ی حیدر شدن با ذوالفقار

 

بس کن ای سرگشته دل زین پیچ و تاب

 

شیر یزدان را مگر بینی به خواب

 

شیر اگر در خواب تو خیزش کند

 

کوه روحت در عدم ریزش کند

 

یا علی ما روبهمان بیشه ایم

 

ما ز نام شیر در اندیشه ایم

 

شیر در خواب بشر غران تر است

 

ذوالفقار عشق تو بران تر است

 

ما تو را در خواب حیرت دیده ایم

 

از خیال تو به خون غلطیده ایم

 

یا علی، عشق تو در خون خفتن است

 

ما خس و این وصف دریا گفتن است

 

گرچه این دریانوردی با خس است

 

ذوالفقار یاد تو ما را بس است


تعداد بازديد : 647
دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف