گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�

گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�

گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�

گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�

گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�
گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟ گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟ از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟ تو ق�

گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟

گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟
 
از غمت شوکه شدم، ساکتم و مبهوتم

مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟
 
تو قسم خورده ای آب آور طفلان باشی

زیر لب باز نگو این قسمم را چه کنم!
 
کاش برخیزی و یک جمله بگویی به حسین!

پیش این بی صفتان قد خمم را چه کنم؟
 
آه...هر چند که با قوت شمشیر به پا استادم

لرزش پر تنش هر قدمم را چه کنم؟
 
بعد عمری که به دل خوانده ای ام جانِ اخا

دیر شد آمدنم، لطف کمم را چه کنم؟
 
تا به دستان علمگیر تو من بوسه زنم

ای علمدار بگو این علمم را چه کنم؟
 
بی تو دیگر دل زینب پر از دلشوره ست

کاشف الکرب بگو اوج غمم را چه کنم؟
 
بی تو پای همه تا قلب حرم وا شده است

چهره ی نیلی اهل حرمم را چه کنم؟


شاعر: حنیف منتظرقائم


تعداد بازديد : 147
سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 13:16
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف