زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه

زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه

زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه

زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه

زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه
زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر پاره های جگر غرق بلا را سوزاند سینه

 

زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند

بند بند من افتاده ز پا را سوزاند

 

آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر

پاره های جگر غرق بلا را سوزاند

 

سینه ام بود حسینییه ی غمهای حسین

یاد آن خاطره ها بیت عزا را سوزاند

 

من نه در امروز که در کربلا جان دادم

از همان روز که آتش همه جا را سوزاند

 

با همان تیر که در حنجره ای ترد و سفید

تارهای عطش آلود صدا را سوزاند

 

از همان لحظه که می سوختم و می دیدم

تازیانه همه ی پیکر ما را سوزاند

 

خیمه ای شعله ور افتاد زمین ناگاه

چادر دختری از جنس حیا را سوزاند

 

وای از آن بزم که در پیش اسیران حرم

خیزران هم لب هم طشت طلا را سوزاند

 

دیدم آتش ز سر بام به سرها می ریخت

گیسوان به سر نیزه رها را سوزاند

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 107
یکشنبه 26 آبان 1392 ساعت: 14:19
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف