اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به

اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به

اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به

اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به

اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به
اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب هفتم محرم پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به

اشعار شب هفتم محرم

 

پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید

داد از این همه بی داد به دادم برسید

 

تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم

باید آخر چه به او داد به دادم برسید

 

دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر

چاک خورده لب نوزاد به دادم برسید

 

بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم

طفلی و این همه جلاد به دادم برسید

 

آب دامی ست که دلبند مرا صید کند

وای از حیله ی صیاد به دادم برسید

 

با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان...

شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید

 

بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین

میزند این همه فریاد به دادم برسید

 


تعداد بازديد : 277
یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 9:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف