من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م

من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م

من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م

من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م

من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م
من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو م

من از این  نفس از این بی سر پا خسته شدم

خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم

 

اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی

بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم

 

من از این چشم که جرتو همه را می بیند

از همین  کوری و این  منظره ها خسته شدم

 

به همه وعده جبران محبت دادم

جزتو ای خوب... از این رسم وفا خسته شدم

 

لا اقل کاش دمی شکر گذارت بودم

من از این لال زبانی به خدا خسته شدم

 

ای که ناگفته همه حاجت ما رادادی

قسمتم کن بروم کرببلا خسته شدم

شاعر: موسي عليمرادي


تعداد بازديد : 197
شنبه 05 مرداد 1392 ساعت: 13:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف