علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس

علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس

علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس

علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس

علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس
علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
علی اکبر لطیفیان حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آس

حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب


بدون ماه قدم می زنم سحر ها را

گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است

رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده

گرفته اند از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش

بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه، روضه می خواند

که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه، ولی خبر دارد

سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دو تا دست بر روی یک دست

رسانده است به ما خانم این خبرها را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو

ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو 

ستاره بودی و یک دفعه آفتاب شدی

برای خانه مولا که انتخاب شدی  

به خانه ی ولی لله اعظم آمدی و

دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی

به جای این که شوی مدعی همسری اش

کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی

تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد و

برای چرخش دستاس انتخاب شدی

چهار تا پسر آورده ای برای علی

که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی

دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد

تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی

اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت

میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت

تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد

به چادر عربی تو خار گیر نکرد

تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن

به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد

به احترام همان تکه بوریا دیگر

زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد

از آن زمان که شنیدی خزان گل ها را

هوای کوی تو باغ دل پذیر نکرد

چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی

که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد

به نعل تازه گرفتند تا بدن ها را

به ضرب دست و لگد می زدن زن ها را


تعداد بازديد : 366
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت: 11:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف