طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه

طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه

طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه

طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه

طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه
طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
طفلی به خرابه آب و جارو می زد با یاد پدر شانه به گیسو می زد تا جشن تولدش به پایان برسد یک شمع سه

طفلی به خرابه آب و جارو می زد

با یاد پدر شانه به گیسو می زد

تا جشن تولدش به پایان برسد

یک شمع سه ساله داشت سوسو می زد

 

شاعر: اسماعیل سکاک


تعداد بازديد : 95
چهارشنبه 05 تیر 1392 ساعت: 12:17
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف