تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
عدو تا شعله های کینه افروخت
درِ خانه میان شعله می سوخت
علی می دید، امّا دست بسته
که شاخ و برگ امّیدش شکسته
دری که سوخته در شعله ها شد
به یک ضرب لگد از جا رها شد
شرر بر قبله ی حاجات افتاد
که از پا، مادر سادات افتاد
فشار در به رویش بیشتر شد
زبانم لال، زهرا بی پسر شد
صدا زد با نوای آتشینی
شدم من بی پسر، فضّه خذینی
بیا من می روم دنبال حیدر
که من می میرم از این حال حیدر
علی و ریسمان بر گردن ای وای!
اسیر دست دشمن بود ای وای!
روم تا بند از دستش گشایم
به کوچه مو پریشان می نمایم
گره بر ابرویم اندازم اکنون
حجاب از گیسویم اندازم اکنون
اگر چه بازویم گیرد مدالی
رهایش می کنم زین خسته حالی
پایگاه اطلاع رسانی رضیع الحسین علیه السلام
تعداد بازديد : 111
جمعه 23 فروردین 1392 ساعت: 6:01
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب