این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا

این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا

این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا

این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا

این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا
این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
این همه نقش ونگار در و دیوار وجود جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ا

این همه نقش ونگار در و دیوار وجود
جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود

شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ازل
غزلی بود که شاعر به هوای تو سرود

غزلی ناب که از عشق تو هر واژه ی آن
دائما در تب و تاب است و قیام است و قعود

در شگفتم ز نگاری که به دیباچه ی او
هر غزل قافیه هایش ز ازل نام تو بود

او که دل را به کسی داده که دل داده به غیر
او که از روز ازل آدم از او دل بربود

این چه عشقی ست که مهرش همه ی عالم شد
گرچه آدم به دمی لایق این عشق نبود

این همه نقش و نگاری که نگارنده نگاشت
بهر آن بود که گوید به تو اسرار وجود


تعداد بازديد : 140
شنبه 17 فروردین 1392 ساعت: 8:56
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف