بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ

بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ

بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ

بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ

بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ
بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده یک گوشه هم افتاده یک آ

 



بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو

یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده

یک گوشه هم افتاده یک آهو به بازو

این چه بهاری بود که رویید ،آن روز

در پشت در شاخه گل شب بو به بازو

شاید اگر دست تو را دشمن نمی زد

در کربلا دستی نشد بازو به بازو

دیگر شبیه آنچه در آن خانه رخ داد

بالا نخواهد رفت دستی رو به بازو

هنگام غسل تو سر یک زخم وا شد

حیدر نبرده تا به اکنون بو به بازو

شاعر : نادر حسینی



تعداد بازديد : 77
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف