ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب

ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب

ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب

ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب

ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب
ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ابوالحسن صادقی پناه دفاع مقدس-جانبازان خیس از مرور خاطره های بهار بود ابری که روی صندلی چرخدار ب

دفاع مقدس-جانبازان

 

خیس از مرور خاطره های بهار بود

ابری که روی صندلی چرخدار بود

ابری که این پیاده رو او را مچاله کرد

روزی پناه خستگی این دیار بود

آن روزها که پای به هر قله می گذاشت

آن روزها به گُرده ی طوفان سوار بود

حالا به چشم رهگذران یک غریبه است

حالا چنان کتیبه ی زیر غبار بود

بین شلوغی جلوی دکّه مکث کرد

دعوا سر محاکمه ی شهردار بود

آن سوی پشت گاری خود ژست می گرفت

مرد لبوفروش سیاستمدار بود

از جنگ و صلح نسخه که پیچید ادامه داد:

اصرار بر ادامه ی جنگ انتحار بود

این سو کسی که جزوه ی کنکور می خرید

در چشمهاش نفرت از او آشکار بود

می خواست که فرار کند از پیاده رو

می خواست و ... به صندلی خود دچار بود

دستی به چرخ ها زد و سمت غروب رفت

ابری فشرده درصدد انفجار بود

خاموش کرد صاعقه های گلوش را

بغضی که روی صندلی چرخدار بود


تعداد بازديد : 269
چهارشنبه 05 مهر 1391 ساعت: 8:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف