داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن

داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن

داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن

داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن

داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن
داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
داوود ناقور یه صنوبر لب یک آب قد کشیده قد آفتاب روی پاهاش بوسه ماه روی شونش سر مهتاب چن

یه صنوبر لب یک آب

قد کشیده  قد آفتاب

 

 

روی پاهاش بوسه ماه

روی شونش سر مهتاب

 

چند تا قمری هراسون

بودن از طوفان گریزون

 

توی قلبش خونه کردن

شد صنوبر جون پناشون

 

باد نامرد بی امون بود

قمریا هم تشنشون بود

 

برای چیکه آبی

به صنوبر چشمشون بود

 

دید که  برکه رفته تو خواب

شاخه اش و زد به دل آب

 

چند تا قطره روی یک برگ

واسه قمری آی بی تاب

 

یهو پیچید باد ولگرد

دور شاخه مثل یک درد

 

شاخه می شکست و انگار

از تن افتاد دست یک مرد

 

همه شاخه ها شدند خرد

قامتش هم تاب نیاورد

 

رو زمین شکست و  طوفان

قمری ها رو با خودش برد

 

یکی داد و یکی بیداد

قصه شونم نرفته از یاد

 

بوده مردی از صنوبر

بود نامردی ام از باد

 


تعداد بازديد : 221
یکشنبه 15 بهمن 1391 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف