امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز

امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز

امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز

امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز

امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز
امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن جز

امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای
کانجا فتاده مرغک بی آب و دانه ای
از اهل بیت خویش به ویران عجب مکن
جز این غریب خانه نداریم خانه ای
ای یوسف عزیز سرت را خریده ام
با اشک دانه دانه و آه شبانه ای
من با سرت معامله جان و دل کنم
ای سر که در معامله با حق یگانه ای
آمد به ناله دامن وصلت به دست من
زیرا نبود بهتر ازینم بهانه ای
تا امشب ای پدر که به دیدارم آمدی
من را نبود غیر نوایت ترانه ای
زحمت کشیده ای به سراغ من آمدی
ای سر که سرّ مرحمت جاودانه ای
فُلک نجات بهر نجات من آمدی
در ورطه ای که غم رسد از هر کرانه ای
طاقت نداشتم که بگیرم سرت به بر
کز من نمانده غیر سری بار شانه ای
زان روی خم شدم پی بوسیدن رُخت
این است حال کودک آتش به لانه ای
از بس مرا زدند تنم درد می کند
بر عضو عضو من بود از آن نشانه ای
هر کس به هر چه داشت کتک زد مرا پدر
ای کاش تا که بود فقط تازیانه ای
آن شب که می سُرود "مؤید" رثای من
با خویش داشت زمزمة عاشقانه ای


تعداد بازديد : 213
سه شنبه 14 شهریور 1391 ساعت: 21:09
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف