سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت

سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت

سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت

سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت

سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت
سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سوختم، خاكسترم آتش گرفت ناگهان ديدم پرم آتش گرفت از سرم خواب شب غمگين پريد چادر روي سرم آتش گرفت

سوختم، خاكسترم آتش گرفت

 

ناگهان ديدم پرم آتش گرفت

 

از سرم خواب شب غمگين پريد

 

چادر روي سرم آتش گرفت

 

حرفي از نام تو آمد بر زبان

 

دستهايم، پيكرم آتش گرفت

 

اشكهايم روي گونه مي نشست

 

صورتم،چشم ترم آتش گرفت

 

سختيِ شام غريبان شعله ور

 

در بيابان خواهرم آتش گرفت

 

بارها عمه سفارش كرده بود

 

بادي آمد،معجرم آتش گرفت

 

گفت بابا در ميان خواب من

 

گريه بس كن،جگرم آتش گرفت

 

دخترم اينجا گريزي مي زنم

 

در مدينه مادرم آتش گرفت 

شاعر : علی پور زمان


تعداد بازديد : 207
شنبه 11 شهریور 1391 ساعت: 0:12
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف