نشسته بر رخ غبار عزا، گشته غم به دلِ شیعیان فایق به دست دشمن ز زهر جفا، کُشته گردیده حضرت صادق مدینه شد همچوکرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2) ببین ای دل شعله ور شده غم، سوزداز شررش جان هر عاشق ز زهر کینه فتاده ز پا، جعفربن محمّدنِ الصادق (2) مدینه شد همجو کرب و بلا، دریغا و آه واویلا (2) ز اشک وخون چشم اهل ولا، زین عزا و مَحَن گشته طوفانی رود اکنون زین مصیبت و غم، خانۀ دل ما رو به ویرانی مدینه شد همچو کرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2) چه حزن انگیز از مدینه رسد، با نوای عزا آه غربت او ببر گلهای سرشک مرا، ای صبا ز وفا سوی تربت او مدینه شد همچو کرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت