آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو

آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو

آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو

آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو

آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو
آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از ذست نامردی به نام تازیانه یک عضو

آئینه هستم تاب خاکستر ندارم

پروانه ای هستم که بال و پر ندارم

از ذست نامردی به نام تازیانه

یک عضو بی آسیب در پیکر ندارم

تا اینکه گریانه تو باشم در سحر گاه

در چشمهایم آنقدر اختر ندارم

چیزی که فرش مقدمت سازم در اینجا

از گیسوان خاکی ام بهتر ندارم

می خواستم خون گلویت را بشویم

شرمنده هستم من که آب آور ندارم

بر گوش هایم می گذارم دست خود را

شاید نبینی زینت و زیور ندارم

وقتی نمانده گیسویی روی سر من

گاری دگر باشانه و معجر ندارم

لب میگذارم روی لب هایت پدرجان

تا اینکه جانم را نگیری بر ندارم


تعداد بازديد : 151
سه شنبه 07 شهریور 1391 ساعت: 20:54
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف