خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *

خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *

خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *

خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *

خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *
خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خسته و سالخورده‌ي ايام ديگر از پا به بستر افتاده به زمستان رسيده پائيزش گل ياسي كه پرپر افتاده *

خسته و سالخورده‌ي ايام

ديگر از پا به بستر افتاده

به زمستان رسيده پائيزش

گل ياسي كه پرپر افتاده

***

بعد يك عمر آخر پيري

چه بلايي‌ست آمده به سرش

چه شده هر نفس برون ريزد

از دهان پاره پاره‌ي جگرش

***

لحظه‌ي آخر است و در بستر

گاه با گريه گاه با لبخند

تلخ و شيرين تمام خاطره‌ها

از برش مي‌روند و مي‌آيند

***

يادش آيد ز روزگار چه قدر

سختي و زحمت و بلا ديده

بارها خانه زندگيّ‌اش را

در هجومي ز شعله‌ها ديده

***

آه از آن لحظه‌اي كه نامردي

با لگد دربِ خانه را وا كرد

ناگهان در ميان دود آقا

يادي از روضه‌هاي زهرا كرد

***

زير لب شكوه دارد از دنيا

چه كسي ديده در سياهيِ شب

دست بسته پياده پيري را

بدوانند در پيِ مركب

***

قطره قطره گلاب اشكش را

بر روي خاك كوچه مي‌افشاند

خسته كه مي‌شد و زمين مي‌خورد

روضه‌هاي رقيه را مي‌خواند

علي صالحي


تعداد بازديد : 237
سه شنبه 31 مرداد 1391 ساعت: 23:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف