آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل

آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل

آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل

آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل

آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل
آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ... بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر! آن قدَر از خارها بر برگ گل

آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ...

بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر!

آن قدَر از خارها بر برگ گل رد مانده که -

بوسه ی باران ندارد روی بهـبودی اثـر

درد دارد قامت یاسی که طوفان دیده است

روی دست زخمی اش آرام تر بگذار سر

این تماس آخر موی تو با دستان اوست

بعد از این باید ببافد گیـــس هایـت را پدر

اشک ها را پاک کن مادر نگاهت می کند

با همین چشمان بسته از همیشه بیشتر...

شهر نامردیست اینجا کاش آرامم کـنـد

چشم های چاه بعدازفصل سرد این سفر

 

 

فاطمه نورعلیزاده


تعداد بازديد : 227
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف