تاسوعا حضرت عباس س - 7

تاسوعا حضرت عباس س - 7

تاسوعا حضرت عباس س - 7

تاسوعا حضرت عباس س - 7

تاسوعا حضرت عباس س - 7
تاسوعا حضرت عباس س - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ابوفاضل...i حالا که ميرى ىه وقت دير نکنى جلوى خيمه من و پير نکنى من به تو تکيه زدم... با رفتنت کوه من، من و زمينگير نکنى "تا" بشى و "تا" بشيم چه �
ابوفاضل...i

حالا که ميرى ىه وقت دير نکنى

جلوى خيمه من و پير نکنى

من به تو تکيه زدم... با رفتنت

کوه من، من و زمينگير نکنى

 

"تا" بشى و "تا" بشيم چه فايده؟!

سير بشيم تنها بشيم چه فايده؟!

اگه صدتا صدتا مشک آب بيارى

ولى بى سقا بشيم چه فايده؟!

 

همه از دست تو آبرو ميخان

خاک پاهات و برا وضو ميخان

اگه آب نشد نشد، پاشو بيا

بچه ها آب نميخان عمو ميخان

 

يه تار موت و به دنيا نميدن

چشمات و به صدتا دريا نميدن

به تو قول ميدن تموم دخترام

بميرن معجر به اينها نميدن

 

به سرت عمود آهنين زدن

تو حسين شدى برا همين زدن

کمر تو کمر من و شکست

تا زمين خوردى من و زمين زدن

 

اى علمدار تو رو با علم زدن

قد و بالاى تو رو بهم زدن

چهار هزار کمون بدست يکى يکى

اومدن روى تنت قدم زدن

 

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 337
پنجشنبه 15 آبان 1393 ساعت: 10:25
نویسنده:
نظرات(0)
یا قمر بنی هاشم(ع)... آقا یواش بال و پرت تیر میخورد اینجا تمام دور و برت تیر میخورد بی دست میروی و زمین میخوری و آه یعنی حرم ببین سپرت تیر میخو�

یا قمر بنی هاشم(ع)...

آقا یواش بال و پرت تیر میخورد

اینجا تمام دور و برت تیر میخورد

بی دست میروی و زمین میخوری و آه

یعنی حرم ببین سپرت تیر میخورد

یک چشم تیر و چشم دگر کودک رباب

همراه مشک، چشم ترت تیر میخورد

هرکس رسید جرعت سقا کشان گرفت

ای خاک بر سرم که سرت تیر میخورد

لعنت به حرمله که ز شوری چشم او

هر گوشه گوشه ی جگرت تیر میخورد

ام البنین ببین که دعا مستجاب شد!!!

ام البنین ببین قمرت تیر میخورد!!!

رو به مدینه میکنی و یاد مادرت

در جمله های شعله ورت تیر میخورد

با چشمهای خیس پیمبر خطاب کرد

زهرای من برو...پسرت تیر میخورد

تا پر کشید ناله ی ادرک اخای تو

هر واژه واژه ی خبرت تیر میخورد

آمد حسین موی پریشان و پا کشان

گفتی برو حسین که پرت تیر میخورد

ارباب خیمه های حرم خم شده قدت

مولای من مگر کمرت تیر میخورد؟

لبخند میزنی که فدای سرت حسین

اصلا نبین که همسفرت تیر میخورد.

امیررضا قدیری


تعداد بازديد : 133
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:32
نویسنده:
نظرات(0)
تو سقا بودی عطشان پدر را کشتند ببین با ضربه ی سیلی رقیه خواهرم را کشتند کجایی غیرت الاه ای دلاور ای علمدار عمو با ضربه ی شلاق زینب خواهرت را �

تو سقا بودی عطشان پدر را کشتند

ببین با ضربه ی سیلی رقیه خواهرم را کشتند

کجایی غیرت الاه ای دلاور ای علمدار

عمو با ضربه ی شلاق زینب خواهرت را کشتند

 

حمید کریمی


تعداد بازديد : 132
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:32
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس(ع)-شهادت تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد پس می‌رود ز پشت سرت سر درآوَرد با تکه تکه کردن جسم تو؛ کوفه خواست از پا مرا ز داغ برادر درآ

حضرت عباس(ع)-شهادت


تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد

پس می‌رود ز پشت سرت سر درآوَرد

با تکه تکه کردن جسم تو؛ کوفه خواست

از پا مرا ز داغ برادر درآورد

او قصد آب داشت؛ وگرنه برادرم

با حمله‌ای دمار ز لشگر درآوَرد

تیری که خورده‌است به چشم تو عاقبت

سر از گلوی تشنه‌ی اصغر درآورد

این هلهله ز کشتنت اصلاً عجیب نیست

لشگر جلوتر آمده؛ معجر درآورد

زینب دوید قبل هجوم حرامیان

از پای بانوان؛ همه زیور درآورد

پاشیده‌تر شوی چو بخواهد حسین؛ گر

حتی همین که تیر ز پیکر درآورد

***


احسان محسنی فر

 


تعداد بازديد : 107
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:28
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس(ع)-شهادت تو عارف اولیا شناسی عباس تندیس وفا ، صفا شناسی عباس درگوشه پرچمت نوشتی با خون عبدالصالح ، خداشناسی عباس ولی اله کلامی ز

حضرت عباس(ع)-شهادت


تو عارف اولیا شناسی عباس

تندیس وفا ، صفا شناسی عباس

درگوشه پرچمت نوشتی با خون

عبدالصالح ، خداشناسی عباس


ولی اله کلامی زنجانی

 


تعداد بازديد : 111
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:27
نویسنده:
نظرات(0)
ابالفضل... با وجودت درهجوم درد سنگر داشتم دست تو در دستهایم بود شهپر داشتم گرچه در دل داغ قاسم داغ اکبر داشتم لا اقل دلخوش به این بودم براد�

ابالفضل...

با وجودت درهجوم درد سنگر داشتم

دست تو در دستهایم بود شهپر داشتم

 

گرچه در دل داغ قاسم داغ اکبر داشتم

لا اقل دلخوش به این بودم برادر داشتم

تکیه گاه شانه ی مجروح من بودی اَخا

تو برای قلب من مثل حسن بودی اَخا

 

 

جان من در علقمه افتاده ای جانم بیا..

من اسیر شام تارم ماه تابانم بیا

 

رحم کن عباس بر حال پریشانم بیا

من اگر گفتم که سقا شو پشیمانم بیا..

تشنگی سخت است اما بی کسی مشکل تر است

به حرم برگرد که درخیمه هایم محشر است

 

از نفس افتاده ام که با تقلا میرسم

تشنه لب دارم سر بالین سقا میرسم

 

قامتم خم میشود بالا سرت تا میرسم

بوی زهرا میرسد هروقت اینجا میرسم

حال و روز پیکرت از جوشنت معلوم بود

لطف مادر از برادر گفتنت معلوم بود

 

تیرهایی که سریعا پیکرت را میشکست

داشت زیبایی چشمان ترت را میشکست

 

پابه پای چشم قلب مادرت را میشکست

گرز آهن آن زمانیکه سرت را میشکست

ناگهان دیدم رباب از خیمه اش بیرون دوید

برسرش زد گریه کرد و از جگر آهی کشید

 

تیر بود و تیر بود و تیر بود و تیر بود

چشم تا میدید روبه دور جسم شیر بود

 

طاق ابروی قمر مجروح از شمشیر بود

تیر درآوردن از چشم تو بی تاثیر بود

دست سویش میبرم دردت مکرر میشود

حال و روز کاسه چشم تو بدتر میشود

 

بعد تو دیگر زمان هتک حرمت میشود

خیمه ها از حمله اشرار غارت میشود

 

وای من بر چادر زینب جسارت میشود

از کنیزی بردن و تحقیر صحبت میشود

خیز و از این لشگر بی عافطه جان را بگیر

هرزه چشمند این جماعت چشمهاشان را بگیر

سید پوریا هاشمی

 


تعداد بازديد : 84
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:23
نویسنده:
نظرات(0)
وای وای... ناگاه میان خون علم افتادو ترسی به دل اهل حرم افتادو در علقمه آنچنان مکرر شده که با دیدن او حسین هم افتادو با زینب خود حسین گفته خو�

وای وای...

ناگاه میان خون علم افتادو

ترسی به دل اهل حرم افتادو

در علقمه آنچنان مکرر شده که

با دیدن او حسین هم افتادو

با زینب خود حسین گفته خواهر

بالای سرش تا برسم افتادو

تا آمدمش کمک کنم،حرمله گفت؛

تا تیر به صورتش زدم...افتادو

با نیزه و شمشیر و عمود و طعنه

بدجور تصور بکنم افتادو

می ریخت تنش پشت سرش...یعنی که

سقای حرم قدم...قدم افتادو

پاشید سرش به روی زانوهایش

ناگاه میان خون علم افتادو...

 

نیما نجاری


تعداد بازديد : 113
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:22
نویسنده:
نظرات(0)
ابالفضل... امیرلشگر من دست من به دامن تو رباب مانده و امید آب بردن تو به اهل خیمه سپردم که آب گردن من بلند گر نشوی خون من به گردن تو ز بس که ت

ابالفضل...

امیرلشگر من  دست من به دامن تو

رباب مانده و امید آب بردن تو

به اهل خیمه سپردم که آب گردن من

بلند گر نشوی خون من به گردن تو

ز بس که  تیر تنت خورده ماه  طایفه ام

نشد که نور بگیرد  لبم  ز روزن تو

عبای من که نصیب علی شده ماندم

چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو

دو تیر با دو کمان  و سپاه مژگان کو؟

 چه امده سرچشمان مرد افکن تو

بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست

حصار امن خیامم نگاه روشن تو

بلند شو که نشیند هر آنکه استاده

برای کسب غنیمت نشسته دشمن تو

   بلند شو گره از کار خیمه ها وا کن

که چشم بسته حرامی به چشم بستن تو

موسی علیمرادی

 


تعداد بازديد : 109
دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت: 12:21
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که

اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی

برای آینه بودن که انتخاب شدم

چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم

 

مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند

دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم

 

امان که مشک تهی آب روی من را ریخت

من از خجالت لبهای تشنه آب شدم

 

ابوتراب شدم تا به خاک افتادم

اسیر کینه ی قوم بنی شراب شدم

 

چقدر نیزه تشنه به جان من افتاد

که جرعه جرعه پر از زخم بی حساب شدم

 

بجای دست بریده دو بال سهمم شد

پناه روسری و خیمه و حجاب شدم

 

دلم شکسته سرم را به حرمله دادند

که مزد ذبح علی کودک رباب شدم

 

امان ز شمر و امان نامه...حال هم که سرت...

خجل ز نسبت خود با بنی کلاب شدم...

محسن حنیفی


تعداد بازديد : 185
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب تاسوعا همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال ا

اشعار شب تاسوعا

همه مهمان شده اند

مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند

تازه از بس آقاست

ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند

فاطمه خوشحال است

که مریدان ابالفضل فراوان شده اند

شب تاسوعایی

همه در روضه او دست به دامان شده اند

همۀ اهل حرم

مثل گیسوی ابالفضل پریشان شده اند

جعفر جنی گفت

در سپاهش همگی گوش به فرمان شده اند

نام عباس آمد

که سپاه عمر سعد هراسان آمد

پاسبان حرم است

هر چه ز حضرت عباس بگویی کم است

در مرام زینب

هر که در پای علمش گریه کند محترم است

مرزها می شکند

پس تفاوت نکند هر که عرب یا عجم است

کیست عباس علی

آنکه تا روز قیامت سر دوشش علم است

دستگیر همه است

گرچه در علقمه افتاده است و دستش قلم است

باد سر درگم شد

جادۀ گیسوی عباس پر از پیچ  و خم است

بشکنیدش اما

تیغ ابروی ابالفضل همیشه دو دم است

آنقدر که حتی

کمر تیغ علی پیش دو ابروش خم است

خشم او مهلک بود

مات و مبهوت وقار و غضبش مالک بود

به مصیبت افتاد

پیش زیبایی او ماه ز قیمت افتاد

تا ابالفضل آمد

لشکر کوفه تکان خورد و به زحمت افتاد

هر که آمد به جلو

از رجز خواندن سقا به فلاکت افتاد

تیغ او جای خودش

با نگاهش دو سه لشکر به هلاکت افتاد

گر چه دشمن می تاخت

جنگ را رزم ابالفضل عقب می انداخت

از حرم شیر گذشت

پس به کارش گره افتاد به تکبیر گذشت

آه تیر باران شد

او جوان آمده بود علقمه و پیر گذشت

ارباً اربا شده است

چقدر از تن او نیزه و شمشیر گذشت

با سه تا شعبۀ خود

از جلو آمد و از پشت سرش تیر گذشت

دور او حلقه زدند

آه جان کندن سقا چقدر دیر گذشت

جگرم تیر کشید

یا اخا گفتی و یک آن کمرم تیر کشید

شاه از پا افتاد

خبر آمد وسط علقمه سقا افتاد

کار در هم پیچید

چشم لشکر که بر آن قامت رعنا افتاد

آب رفته از تنش

چند عضو بدنش روی زمین جا افتاد

تیر در چشمش بود

مثل آن میخ که بر سینۀ زهرا افتاد

بی علمدار شدیم

علم افتاد زمین سخت گرفتار شدیم

لشکری کف می زد

اصلا انگار نه انگار عزادار شدیم

آه، سر غارت دارند

تازه انگار به این قوم بدهکار شدیم

زیر لب زینب گفت

بچه ها دربه در کوچه و بازار شدیم

روضه این شد آخر

رو گرفتند زنان حرم از یکدیگر




اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 372
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(2)
کی قرار تو و عمو باشد مه و آیینه روبرو باشد کف العباس حول حوش غروب نرود یادتان ، بگو باشد ؟ محمد عظیمی

کی قرار تو و عمو باشد

مه و آیینه روبرو باشد

کف العباس حول حوش غروب

نرود یادتان ، بگو باشد ؟

محمد عظیمی

 


تعداد بازديد : 73
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:20
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب تاسوعا – محمد علی کردی مشک برداشت به دریا برود برگردد پی یک جرعه تسلا برود برگردد امر این بود که شمشیر حمایل نکند با کمی صبر و مدا�

اشعار شب تاسوعا – محمد علی کردی

مشک برداشت به دریا برود برگردد

پی یک جرعه تسلا برود برگردد

امر این بود که شمشیر حمایل نکند

با کمی صبر و مدارا برود برگردد

ذوالفقارش کمی آرام بگیرد به نیام

و عجل صبرکند تا برود برگردد

همه ی وحشت دشمن هم از این بود فقط

که علمدار مبادا برود برگردد

پشت یک سد هزاران نفره دریا بود

درخودش دیدکه تنها برود برگردد

هدف تیر و کمانها دل مَشکی شد تا

نگذارندکه سقا برود برگردد

دختری فکر نمیکرد به دنبال عمو

با قدخم شده بابا برود برگردد

ساعتی بعد ؛ علی... آب... سه شعبه... بابا

مانده سوی حرم آیا برود ؟...برگردد ؟...

محمد علی کردی


تعداد بازديد : 277
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:20
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب تاسوعا گفتی میان خیمه برایت دعا کنم فکری برای ناله ی ادرک اخا کنم حالا که می روی ، سخنی گو ، چگونه من بعد از تو پاسداری از این خیمه ه

اشعار شب تاسوعا

گفتی میان خیمه برایت دعا کنم

فکری برای ناله ی ادرک اخا کنم

حالا که می روی ، سخنی گو ، چگونه من

بعد از تو پاسداری از این خیمه ها کنم

برخیز و بین مرا به تمسخر گرفته اند

آخر چقدر پیش تو باید نوا کنم

با من مگو که جان برادر مرا مبر

اصلا نمیشود که تو را جا به جا کنم

دیگر عبا نمانده بچینم تو را در آن

دیگر جوان به خیمه نمانده صدا کنم

من هرچه زودتر به سوی خیمه می روم

تا گوشواره های دختر دلخسته وا کنم

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 


تعداد بازديد : 311
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:20
نویسنده:
نظرات(0)
گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد شاعر : محمد خرم

گفته بودم به حرم آب رسانم که نشد
جرعه ای برلب طفلان برسانم که نشد
هرچه کردم بکشم تیرزچشمم بیرون
اشک حسرت زدوچشمم بفشانم که نشد

شاعر : محمد خرم فر


تعداد بازديد : 284
جمعه 09 آبان 1393 ساعت: 14:02
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-حضرت عباس(ع)-ایثار عشق آینۀ خوش آب و رنگی دارد بی کرب وبلا اودل تنگی دارد یک بیت حسین و بیت دیگر عیاس ایثار رباعی قشنگی دارد

امام حسین(ع)-حضرت عباس(ع)-ایثار

 

عشق آینۀ خوش آب و رنگی دارد

بی کرب وبلا اودل تنگی دارد

یک بیت حسین و بیت دیگر عیاس

ایثار رباعی قشنگی دارد

 

سید هاشم وفایی

تعداد بازديد : 115
جمعه 09 آبان 1393 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
راستشو بخوای آقاجون خسته ام از همه دنیا دل من شکسته از این هجر و دوری از تو مولا یه نگا به قلب زار من خسته دل بینداز دوباره قصه ی عشقو با دل من �

مناجات با امام زمان (عج) و گریز روضه حضرت عباس (ع)

 

راستشو بخوای آقاجون
خسته ام از همه دنیا
دل من شکسته از این
هجر و دوری از تو مولا

یه نگا به قلب زار
من خسته دل بینداز
دوباره قصه ی عشقو
با دل من بکن آغاز

مردم زمونه سنگم
میزنن به خاطر تو
تو بکن دلم رو یاری
تا بمونم ناصر تو

منی که یه عمره از تو
می خونم با شور و احساس
یه کاری کن که دلم رو
بسپرم به دست عباس

علقمه پر از نوا شد
دستای سقا جدا شد
ذکر لبهای ابالفضل
یا اخا ادرک اخا شد

چشای قشنگ عباس
هدف تیر عدو شد
توی خیمه ی غریبی
یه سه ساله بی عمو شد

مادر پهلو شکستت
اومدش بالین عباس
دشت علقمه گرفتش
عطر و بوی یه گل یاس

وقتی که حسین رسیدش
بالای سر ابالفضل
پاک میکرد با دست لرزون
چشای تر ابالفضل

گفت داداش جون چه بلایی
به سرت اومد بمیرم
حالا باید سرتو من
روی دامنم بگیرم

یه صدا بیرون خیمه
زد آتیش به جون عباس
زینبه نوا گرفته
که هنوز جوونه عباس

 

سروده جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 381
جمعه 09 آبان 1393 ساعت: 11:29
نویسنده:
نظرات(0)
هوالجمیل مزارت عشق را بي تاب كرده فلك را بنده ي سرداب كرده گواهي ميدهد اين قبر كوچك كه مردي را خجالت آب كرده (حيدر توكل)

هوالجمیل
مزارت عشق را بي تاب كرده

فلك را بنده ي سرداب كرده

گواهي ميدهد اين قبر كوچك

كه مردي را خجالت آب كرده

(حيدر توكل)


تعداد بازديد : 229
پنجشنبه 01 آبان 1393 ساعت: 12:49
نویسنده:
نظرات(0)
پیام درد تو اندر نوا نمی گنجد غمت میان زمین وسما نمی گنجد چه چاره این بدن پاره پاره ات عباس چو جسم اکبر اندر عبا نمی گنجد ....استادغلامرضا هادی �

پیام درد تو اندر نوا نمی گنجد
غمت میان زمین وسما نمی گنجد
چه چاره این بدن پاره پاره ات عباس
چو جسم اکبر اندر عبا نمی گنجد

 

استادغلامرضا هادی اردبیلی


تعداد بازديد : 127
چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت: 16:16
نویسنده:
نظرات(0)
عباسم... امید اهل خیمه نگو که شکسته ای ای یک تنه سپاه من از هم گسسته ای با چشم تیر خورده و خفته به خون چطور در آرزوی دیدن زهرا نشسته ای ؟

عباسم...

امید اهل خیمه نگو که شکسته ای

ای یک تنه سپاه من از هم گسسته ای

با چشم تیر خورده و خفته به خون چطور

در آرزوی دیدن زهرا نشسته ای ؟

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 117
چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت: 15:49
نویسنده:
نظرات(0)
خدای عزوجل را هزار شکر که ساقی ندید در دم آخر حسین و راس جدا را گرفت مشک به دندان خویش در دم آخر چو دید ساقی عطشان دو دست پاک جدا را

خدای عزوجل را هزار شکر که ساقی
ندید در دم آخر حسین و راس جدا را

گرفت مشک به دندان خویش در دم آخر
چو دید ساقی عطشان دو دست پاک جدا را


تعداد بازديد : 103
سه شنبه 29 مهر 1393 ساعت: 16:58
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 44
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف