شب هفتم علی اصغر ع - 7

شب هفتم علی اصغر ع - 7

شب هفتم علی اصغر ع - 7

شب هفتم علی اصغر ع - 7

شب هفتم علی اصغر ع - 7
شب هفتم علی اصغر ع - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت می کشد روضه به جایی که نباید بکشد یا اگر زه به عقب رفت ، مردد بکشد می رسد روضه به آنجا که قرار است پسر یک شبه بر روی دست

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

می کشد روضه به جایی که نباید بکشد

یا اگر زه به عقب رفت ، مردد بکشد

می رسد روضه به آنجا که قرار است پسر

یک شبه بر روی دستان پدر قد بکشد

تیر در شعر هجایی است که باید بکشند

روضه خوان را بسپارید که بی مد بکشد

شاید این تیر به یک شعبه مبدل بشود

نفسش را که به تنگ آمده، شاید بکشد

قدرت تیر چنان است که تصویرش را

هرکسی را دل سنگ است بیاید بکشد

تا که در مقتل این گوش به آن گوش علی

معنیش را کسی از درد به درصد بکشد

طفل را حرمله ، عباس تصور کرده است

چله اش را که نبایست به این حد بکشد

فرصت گریه نداده است به او، کاش این تیر

لااقل داد زدن را بگذارد بکشد

می توانیم گلو را سپر تیر کنیم

کاش زه را به عقب برده ،مجدد بکشد

سبقت از عشق محال است بگویید که خون

جلوی تیر بماند خط ممتد بکشد

طفل گشته است به تقدیر، رضا پس حتما

پای این شعر قرار است به مشهد بکشد

برود تشنه بیفتد لب سقاخانه

روضه را از وسط صحن به مرقد بکشد

با خودش فکر کند منع شد از آب، سپس

دست را در وسط کاسه ولی رد بکشد...

 

 

 


تعداد بازديد : 71
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:05
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت فضای گاهواره برای تجلی اش تنگ است علی کسی است که با کفر بر سر جنگ است شبیه کودکی حیدر است و از اول... صدای گریه ی او با ر

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

فضای گاهواره برای تجلی اش تنگ است

علی کسی است که با کفر بر سر جنگ است

شبیه کودکی حیدر است و از اول...

صدای گریه ی او با رجز هماهنگ است

أناالغریب امام است، آتشش زده است

و زندگیِ پس از غربت (ولی) ننگ است

بیا به منبر دست حسین خطبه بخوان

برای کوفه صدایت عجب خوش آهنگ است

علی برای هدایت طلوع نموده، ولی

همیشه پاسخ کوفه برای حق، سنگ است

گمان کنم که (سفیدی) برات دردسر است

لباس سرخ مبارک، چقدر خوش رنگ است

حسین ایزدی

 


تعداد بازديد : 103
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:04
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت- زبان حال امام حسین(ع) ندانم گریه است این یا که خنده است عزیزم هرچه می باشد کُشنده است گلم از خواب نازت نپری که سرت بد �

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت- زبان حال امام حسین(ع)

 

ندانم گریه است این یا که خنده است

عزیزم هرچه می باشد کُشنده است

گلم از خواب نازت نپری که

سرت بد جور بر یک پوست بند است

***

زبانت آب کرده خواهرت را

لبانت پیر کرده مادرت را

کدامین را به مادر پس رسانم

همین قنداقه را یا که سرت را

***

چه زود این غنچه را پژمرد این تیر

گمانم حنجرت را خورد این تیر

خدایا شکر دستم بود ور نه

سرت را با خودش می برد این تیر

 

 

حسن لطفی

 


تعداد بازديد : 321
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:04
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت شرمنده کرده است نگاه تو آب را سوزانده داغ تو جگر آفتاب را تا غنچه ی گلوی تو را دید حرمله پاشد که با سه شعبه بگیرد گلاب

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

شرمنده کرده است نگاه تو آب را

سوزانده داغ تو جگر آفتاب را

تا غنچه ی گلوی تو را دید حرمله

پاشد که با سه شعبه بگیرد گلاب را

با چند قطره آب مگر سیر میشدی؟

از زوزه های تیر گرفتم جواب را

جسم تو را چگونه پدر خیمه می برد

دق می کند اگر که ببیند رباب را

خون تو را به روی هوا ریخت این چنین

آورد از برای ملائک خضاب را

وقتی که خاک دید چنین جامه چاک داد

خشکی بر لب نوه ی بوتراب را

 

 

مجید گل دار

 


تعداد بازديد : 113
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:03
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت نه فقط تو، به قلب من هم زد فاصله کم شده است و محکم زد چه بلایی سر توآورده است؟ این سه شعبه برای یک مرد است! آخر این تیر

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

نه فقط تو، به قلب من هم زد

فاصله کم شده است و محکم زد

چه بلایی سر توآورده است؟

این سه شعبه برای یک مرد است!

آخر این تیر قدِّ پیکر توست

سر آن پهن تر ز حنجر توست

خون پراکنده شد بمیرم من

سرتو کنده شد بمیرم من

می کشم روی تو عبا، پسرم

می روم پشت خیمه ها، پسرم

کاش می شد که سینه چاک کنم

پیکرت را چگونه خاک کنم؟

ترسم از اینکه زیر و روت کنند

باسر نیزه جست و جوت کنند

مادرت را کسی اسیر کند

نیزه در حنجر تو گیر کند

آخر این طرز جست و جویت نیست

نیزه اندازه ی گلویت نیست

آخرش روی نیزه رفت سرت

تا ابد روی سینه ام بدنت.

 

داود رحیمی

 


تعداد بازديد : 107
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:03
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت-غزال گمان را شکست غمی قامت آسمان را شکست ببین حرمله که پشت امام زمان را شکست چنان زه کشید که از بغض حیدر کمان را شک

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت-غزال

 

گمان را شکست   غمی قامت آسمان را شکست

ببین حرمله    که پشت امام زمان را شکست

چنان زه کشید   که از بغض حیدر کمان را شکست

صدایی مهیب   دل مادری نیمه جان را شکست

سه شعبه رسید   یکی از سه شعبه دهان را شکست

گلو که نگو   نوک دوم اش استخوان را شکست

و با سوی     سرِ کودکِ بی زبان را شکست

چنان ضربه زد   نه گل بازوی باغبان را شکست

پس از ساعتی  شرر حرمت آشیان را شکست

حرامی زد و    سر کودکان خیزران را شکست

در آن ازدحام   که سنگی سر بر سنان را شکست

صدای رباب   دل زینب قد کمان را شکست

ببین با لگد    زد و چوب گهواره مان را شکست

 

 

حسن لطفی

 


تعداد بازديد : 139
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:02
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت سرظهراست و انتهای نبرد همه جاپرشده صدای نبرد پدرت خسته از بلای نبرد اصغرم حاضری برای نبرد؟ یار شش ماهه ی پدر، اصغر �

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

سرظهراست و انتهای نبرد

همه جاپرشده صدای نبرد

پدرت خسته از بلای نبرد

اصغرم حاضری برای نبرد؟

یار شش ماهه ی پدر، اصغر

آبروی مرا بخر اصغر

نذر ام البنین چهار قمر

سهم لیلی برادرت اکبر

زینب آورده بود هر دو پسر

نجمه هم داده پاره های جگر

نذرمن هم تویی، تو تاج سرم

همه ی هستی ام برو پسرم

ازکف و هلهله نترس برو

اینهمه ولوله! نترس برو

ازصف قافله نترس برو

مادر از حرمله نترس برو

تو نشانش بده علی هستی

باهمین سن کم یلی هستی

از می حیدری تو نوشیدی

مثل یک رود می خروشیدی

از دل گاهواره جوشیدی

گرچه بر تن زره نپوشیدی...

ازسه شعبه نترس مادرجان

ذکرحیدر بگو برو میدان

به دلم غم نشاندی اصغر من

به چه روزم کشاندی اصغر من

زود رفتی نماندی اصغر من

رجز گریه خواندی اصغر من

هق هقت مثل نغمه ی تکبیر

تو و یک جنگ تن به تن با تیر

دلهره دارد این دلم چه شده؟

می شود غصه قاتلم چه شده؟

به سرآمد تحملم چه شده؟

چه خبرشد؟ بگو! گلم چه شده؟

پدر پیر تو چرا برگشت؟

یک قدم آمده دو تا برگشت؟

پدرت دست و پاش می لرزد

بغض کرده صداش می لرزد

اشک بر گونه هاش می لرزد

چیست زیر عباش می لرزد؟

می کشد روی تو عبا چه کند؟

می رود پشت خیمه ها چه کند؟

گریه های مرا تو نشنیدی؟

تو که از مادرت نرنجیدی؟

پاشو اصغر بگو که بخشیدی!

تو چرا زیر خاک خوابیدی؟

ترسم از اینکه زیر و روت کنند

با سر نیزه جستجوت کنند

هستی مادر تو را بردند

زیور خواهر تو را بردند

آخرش پیکر تو را بردند

روی نیزه سر تو را بردند

باز هم مقصد عمو شده ای

روی نی هم قدِ عمو شده ای

 

 

داود رحیمی

 


تعداد بازديد : 87
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:02
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت جگر اهل حرم سوخته آب دیده بر دست عمو دوخته آب کربلا وادی سوزنده ، مگر رسم ایثار نیاموخته آب ؟ از عطش اصغر ششماهه ببین

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

جگر اهل حرم سوخته آب

دیده بر دست عمو دوخته آب

کربلا وادی سوزنده ، مگر

رسم ایثار نیاموخته آب ؟

از عطش اصغر ششماهه ببین

بهترین یاس حرم سوخته آب

نیست در کوفه چرا مهر و وفا

رسم کوفی است که آموخته آب

سوز جانکاه عطش بر دل ها

شعله ای هست که افروخته آب

با گلان حرم اظهار مکن

کینه های به دل اندوخته آب

گر میسر شود اول بدهید

به علی اصغر دل سوخته آب

 

 

سید محمد میر هاشمی


تعداد بازديد : 101
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:01
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت عموی كوچك سادات حاجی عشق است ز طوف صاحب بیت الحرام ب�

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت

عموی كوچك سادات حاجی عشق است

ز طوف صاحب بیت الحرام بر می گشت

دو تا حرم كه در آغوش یكدگر بودند

امامزاده به دوش امام بر می گشت

چه می شد اینكه به او قدری آب می دادند

كه طفلكی به حرم تشنه كام بر می گشت

سه شعبه آمد و بخت رباب برگرداند

پدر خجل شده سمت خیام بر می گشت

دوباره یك دو قدم سوی معركه می رفت

دوباره سوی حرم یك دو گام بر می گشت

چه می شد اینكه دعای رباب را بخرند

كه تیر آمده با احترام بر می گشت

سرش به سینۀ بابا، تنش به زیر عبا

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

محسن حنیفی

 


تعداد بازديد : 107
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:01
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت "هَل من مُعین..." شنیدی و ابیات ناب را دادی به شیوه ی خودت آخر جواب را اذن شهادت است در اعماق گریه ات تنها به این بهانه ط

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

"هَل من مُعین..." شنیدی و ابیات ناب را

دادی به شیوه ی خودت آخر جواب را

اذن شهادت است در اعماق گریه ات

تنها به این بهانه طلب کردی آب را

مردی شدی برای خودت روی دست من!

دشمن شناخت  زبده ترین  هم رکاب  را

گردن گرفته ای دگر ای نور چشم من!

ای کاش حرمله نزند آفتاب را!

چشم تو باز مانده شبیه لبت علی!

لالاییِ سه شعبه  گرفت از تو خواب را!

قنداقه دست و پای تو را سخت بسته است

زیر عبا ادامه بده پیچ و تاب را

هرجای خیمه گاه، نگاهِ رباب هست!

خواهر! بیا ببر تو ازینجا رباب را

 

عـارفه دهــقانی

 


تعداد بازديد : 175
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:00
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت من از این داغِ نفس گیر چه باید بكنم در غـمِ غربـتِ تقدیر چـه باید بكنم به رویِ دستِ من ای آیۀ مُزَّمِّلِ من بـا گلویِ

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

من از این داغِ نفس گیر چه باید بكنم

در غـمِ غربـتِ تقدیر چـه باید بكنم

به رویِ دستِ من ای آیۀ مُزَّمِّلِ من

بـا گلویِ شـده تفسیر چه باید بكنم

مـاهیِ تُنگِ تَلَّظی، سـرِ قلاب شده

با لبِ خشكِ تو درگیر، چه باید بكنم

سه لبِ تیر شده در گلویِ كوچكِ تو

بـاعثِ این همه تغییر چه باید بكنم

حرمله خیـر نبیند چقدر زود گرفت

عـوضِ مادرت از شیر چه باید بكنم

جگرِ سوخته از شرمِ تو و رویِ رباب

شده از دیده سرازیـر چه باید بكنم

دست و پا می زدی و تویِ دلم می گفتم

با تكان خوردنِ این تیر چه باید بكنم

از خجالت جگرم سوخت، لبت قند، نخند

تـا ببینم كه مـنِ پیر چـه باید بكنم

سرِ تـو بند به مویـی شده حالا با این

زخمِ اندازۀ شمشیر چـه بایـد بكنم

سـرِ تشییع غـریبـانۀ تو زیـرِ عبا

شـدم از آبـرویـم سیر چه باید بكنم

 

علیرضا شریف

 


تعداد بازديد : 213
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 16:00
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت- زبان حال حضرت رباب(س) هم افتاده از نیزه سرت نه هم جا باز کرده حنجرت نه اگر هم خواستی از نی بیافتی فقط در پیش چشم مادرت

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت- زبان حال حضرت رباب(س)

 

هم افتاده از نیزه سرت نه

هم جا باز کرده حنجرت نه

اگر هم خواستی از نی بیافتی

فقط در پیش چشم مادرت نه

***

امان از چشمِ هرزه بین خولی

و از خون لخته های زین خولی

نداری طاقت کنج تنورش

برو هرجا نه در خورجین خولی

***

بگو زینب: کمی آرام بچه است

بگو با ازدهام شام، بچه است

کمی از چهره اش تغییر کرده

بگو با سنگهای بام بچه است

 

حسن لطفی

 


تعداد بازديد : 126
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:59
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت بی‌تاب که او را نکند دیر بخواهد می‌رفت که آب از شرر تیر بخواهد می‌دید پدر در جگر معرکه تنهاست شایسته‌ی او نیست دگر

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

بی‌تاب که او را نکند دیر بخواهد

می‌رفت که آب از شرر تیر بخواهد

می‌دید پدر در جگر معرکه تنهاست

شایسته‌ی او نیست دگر شیر بخواهد

می‌دید کسی نیست علم را بفرازد

می‌دید کسی نیست که شمشیر بخواهد

وقتی که زمین تشنه‌ی خون گل سرخ است

باید که گلویش ز کمانگیر بخواهد

می‌رفت سوی معرکه بی‌تاب پریدن

بی‌تاب که او را نکند دیر بخواهد‌

 

سیدضیا قاسمی

 


تعداد بازديد : 83
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:58
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت چِقَدَر نـیـزه بلند است نیفتی پسرم چنگِ این حرمله­ی پست نیفتی پسرم با وجودیكه رویِ نـاقه و در زنجیرم دلم از دور به ت�

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

چِقَدَر نـیـزه بلند است نیفتی پسرم

چنگِ این حرمله­ی پست نیفتی پسرم

با وجودیكه رویِ نـاقه و در زنجیرم

دلم از دور به تـو هست نیفتی پسرم

هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم

نـیـزه دارِ تو بود مست نیفتی پسرم

در سفر شانه به شانه شده ای با عباس

بـه تـو حالا نرسد دست نیفتی پسرم

كاش بـا روسریِ غـارتیِ من قَدری

روی نی دورِ تو می بست نیفتی پسرم

بیشتر جایِ خودت را سرِ نِی محكم كن

سـفرِ شـام به پیش است نیفتی پسرم

نیزه خم می شد اگر، با دلِ صد چاك علی

می گرفتم ز سـر و صورتِ تـو خاك علی

 

علیرضا شریف

 


تعداد بازديد : 265
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:58
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود تکخال عشق بود و دو تا از

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد

کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد

بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود

تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد

شش ماه او تمام شد و در منای عشق

قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد

وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید

زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد

در پاسخ به شادی شرم آور عدو

در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد

دیدی دلا به محشر کبرای کربلا

شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد

آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد

غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد

 

سید محمد میرهاشمی

 


تعداد بازديد : 75
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:57
نویسنده:
نظرات(0)
یا رضیع الحسین... جای گریه پسرم باز کنی لب خوب است آنقدر گرم شده که نکنی تب خوب است پیش مادر نشد آرام بگیری اما بروی خواب کمی محضر زینب خوب اس�

یا رضیع الحسین...

جای گریه پسرم باز کنی لب خوب است

آنقدر گرم شده که نکنی تب خوب است

پیش مادر نشد آرام بگیری اما

بروی خواب کمی محضر زینب خوب است

آنقدر سوختم از هُرم لب سوخته ات

که دوام آورم از داغ تو تا شب خوب است

لحظه ای هم که شده صبر کن از حال نرو

که رقیه به همه گفته مرتب ... خوب است

برو! شاید که خدا خواست هوا ابری شد

آسمان با پدر تشنه ات اغلب خوب است

هول گهواره خالی به دلم هست ولی

نیزه دار تو اگر هست مجرب خوب است

سر تو گرچه می افتد گُلم از دوش پدر

چشم من تا ندویده سوی مرکب خوب است

اصلاً ای کاش دوباره به حرم برگردی

جای گریه پسرم بازکنی لب خوب است

 

رضا دین پرور


تعداد بازديد : 55
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:07
نویسنده:
نظرات(0)
گفتم علی همه دل و جانم صفا گرفت روحم به عرش پر زد و قلبم جلا گرفت گفتم علی و کاتب روح القدس شدم گفتم علی و شعر من اینگونه پا گرفت دست نیاز �

گفتم علی همه دل و جانم صفا گرفت

روحم به عرش پر زد و قلبم جلا گرفت

 

گفتم علی و کاتب روح القدس شدم

گفتم علی و شعر من اینگونه پا گرفت

 

دست نیاز می زند عالم به دامنش

هرکس که دامن علی مرتضی گرفت

 

مولا که جای خود دل غافل بیا ببین

کز خاک پای قنبرش عیسی شفا گرفت

 

موسی اگر کلیم شد از لطف مرتضاست

وقتی که گفت به حق علی آن دعا گرفت

 

ای رونق جنان ز نسیم حریم تو

از صحن با صفای تو جنت صفا گرفت

 

روی زمین اگر که بهشت خدا بود

بالله قسم که آن حرم مرتضی بود

 

جز تو چه کس وصی و وزیر پیمبر است

جز تو چه کس کننده آن درب خیبر است

 

جز تو که هست علم الهی به سینه ات

کی مدعی قول سلونی به منبر است

 

چوب اژدها نمودن واحیای مردگان

اینها تمام کار غلام تو قنبر است

 

من بر امام خویییش خیانت نمی کنم

هرکس که شد محب تو با من برادز است

 

آن لحظه ای که شیعه تو می کند گناه

از سالها عبادت خصم تو بهتر است

 

خصم علی عبادت بیهوده می کنی

زیرا بهشت جای محبین حیدر است

 

چون اختیار را به ولی می دهد خدا

فردا بهشت را به علی می دهد خدا

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


تعداد بازديد : 115
شنبه 28 تیر 1393 ساعت: 4:04
نویسنده:
نظرات(0)
یا رضیع الحسین... دلم سحر به سحر آفتاب می خواهد مجال گریه برای رباب می خواهد دم غروب میان عطش به این فکرم مگر که غنچه چه اندازه آب میخواهد

یا رضیع الحسین...

دلم سحر به سحر آفتاب می خواهد

مجال گریه برای رباب می خواهد

دم غروب میان عطش به این فکرم

مگر که غنچه چه اندازه آب میخواهد


تعداد بازديد : 179
دوشنبه 09 تیر 1393 ساعت: 11:17
نویسنده:
نظرات(0)
یا علی اصغر... گاه نَزّاره کند قبقبه او گاه لب را بنهد بر لب او تا مگر غنچه ی لب باز کند مادر خویش سر افراز کند غم مخور هر چه که آید به سرت می ر

یا علی اصغر...

گاه نَزّاره کند قبقب او

گاه لب را بنهد بر لب او

تا مگر غنچه ی لب باز کند

مادر خویش سر افراز کند

غم مخور هر چه که آید به سرت

می روی  کرب و بلا با پدرت


تعداد بازديد : 209
یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:14
نویسنده:
نظرات(0)
یا رضیع الحسین... میلاد حضرت علی اصغر(ع) حسن لطفی دوباره نغمه داود می رسد امشب دوباره زمزمه ی رود می رسد امشب دوباره از جگر کوه چشمه می جوشد ز�

یا رضیع الحسین...

میلاد حضرت علی اصغر(ع) حسن لطفی

دوباره نغمه داود می رسد امشب

دوباره زمزمه ی رود می رسد امشب

دوباره از جگر کوه چشمه می جوشد

زکوچه های مدینه کرشمه می جوشد

عصا به سینه ی دریا کشیده راهی را

ز شوق حضرت موسی دویده راهی را

مسیح آمده تا خانه ی مسیحایش

کلیم سجده کند بر قدوم لیلایش

خریده نوح به جانش هزار طوفان را

مگر نگاه کند پیر مِی فروشان را

دوباره نوبت جام و سبوو ساغر شد

برای آمدنش انتظارها سر شد

شب است و خانه ی زهرا عجب تماشایی است

زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است

از آسمان به زمین آفتاب آمده است

علی سوم عالی جناب آمده است

اگر چه طفل ولی نه پیر هر مست است

قسم به حضرت مولا امیر هر مست است

رسیده آینه دار امام عاشورا

رسیده حُسن ختام قیام عاشورا

اگرچه غُنچه ی پیچیده در قمات است این

به لعل کوچک خود چشمه ی حیات است این

دو طاق حُسن دو ابرو دو تیغ آورده

برای بوسه ی بابا عقیق آورده

برای حضرت ارباب دلبری دیگر

برای قافله سالار حیدری دیگر

فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست

قسم به او که علمدار کوچک باباست

گشود گیسوی او را جهان پُر از دل کرد

کتاب کرببلا را حسین کامل کرد

بروی دوش عمو همچو آبشار علیست

رسیده است بگوید که ذوالفقار علی است

تبسمی زد و تا کبریا به وجد آمد

از آن دو چشم خدایی خدا به وجد آمد

عجب شبی است که روی علیست مهتابش

رباب گرم نگاهش رقیه بی تابش

هزار مرتبه عباس عزیز جان می گفت

شبی که اکبرلیلا به او اذان می گفت

فرشته بال به طاق دو ابرویش می زد

گلابِ یاسِ بهشتی به گیسویش می زد

به پیش دیده ی زینب حسین زینب وار

گرفت بوسه ز لبهای او هزاران بار

نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد

هوای خانه ی ارباب کربلایی شد

دلش حسینیه بود و سینجلی می گفت

نوایِ حَیَ عَلَی العِشق را علی می گفت

بهانه کرد دلش داغ آبها را باز

به چشمهای علی دید کربلا را باز

اگرچه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف

به روی دست عزیزش توان ندارد حیف

کنار خیمه رباب است و چشم در راه است

تمام هستی مادر شبیه یک آه است

به روی دست پدر بود و بال و پر می زد

لبان تاولی اش شعله بر جگر می زد

به زخمهای لبش خون تازه جاری بود

اگر غلط نکنم وقت نِی سواری بود

حسین دست غریبی به روی زانو زد

برای جُرعه ی آبی به حرمله رو زد

صدای خنده و شور و سرور و هلهله بود

بلند تر زهمه خنده های حرمله بود

سرِ تیر سه شعبه به حنجرش افتاد

به روی دست پدر وایِ من سرش افتاد

بخون کشید رُخش را تمام گیسو را

که دوخت تیر سه شعبه گلو و بازو را

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 273
دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:26
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 24
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف