شب هفتم علی اصغر ع - 23

شب هفتم علی اصغر ع - 23

شب هفتم علی اصغر ع - 23

شب هفتم علی اصغر ع - 23

شب هفتم علی اصغر ع - 23
شب هفتم علی اصغر ع - 23
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)


ای تیر، خطا كن! هدفت قلب رباب است

یا حنجره سوختهٔ تشنهٔ‌ آب است؟

كوتاه بیا تیر سه شعبه، كمی آرام

هو هو نكن این شاپرك تب‌زده خواب است

او آب طلب كرده فقط، چیز زیادی است؟

گیرم كه ندادند ولی این چه جواب است؟

رنگش كه پریده، دو لبش مثل دو چوب است

نه، تیر! تو نه، چارهٔ كارش فقط آب است

این طفل گناهی كه نكرده كمی انصاف

این جاست،‌ ببینید كه حالش چه خراب است

این مرثیه را ختم كنید آی جماعت!

یك جرعه نه، یك قطره دهیدش كه ثواب است


تعداد بازديد : 153
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:12
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

 

شش ماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود

از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود

چشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌

هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود

او محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌

خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود

لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر

آمد ولی‌ به‌ جان‌، غم‌ بابا خریده‌ بود

یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر

انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود

تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در

از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود

باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند

هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود

آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌

خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود
تعداد بازديد : 163
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:12
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)

 

یک پر نه، دو پر نه! سهم تو تیر سه پر شده

سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده

 تیری که از سه جای گلویت دریده است

بیرون کشیدنش چه قدر درد سر شده

 لشگر نگفت حرمله پیش پدر نزن

شش ماه بیش نیست که آقا پدر شده

آن قدر بی هوا سر تو ذبح تیر شد

که تازه دست خونی من با خبر شده

 یک نیزه دست حرمله هم خواب دیده بود:

تا شام و کوفه با سر تو همسفر شده

دیگر گلوت نیزه نشینی نمی کند

از بس که رشته رشته و زیر و زبر شده

...حالا چگونه خیمه روم با چه کودکی

با کودکی که ذبح عظیم پدر شده؟


تعداد بازديد : 167
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)

 

ز خاک داغ بیابان مریز بر سر خویش

لباس سرخ علی را مگیر در بر خویش

 رها کن این سبد گاهواره را بس کن

 تو مانده ای و سراب علی اصغر خویش

 عجیب عقده یک ضجه در دلت مانده

 به روی نیزه که دیدی سر کبوتر خویش

 علی تمام شد...تو بعد از این بگذار

 وداع تلخ علی را میان باور خویش...

 عروس فاطمه رویت کبود شد برگرد

 بکش ز شعله سوزان به چهره معجر خویش


تعداد بازديد : 117
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

 

ظهر عاشور در خیام حرم

تشنگی برد تاب اصغر هم

گل نشکفته ی ریاض حسین

لفظ بسم الله بیاض حسین

لب چون غنچه بی کلام گشود

طاقت زینب و رباب ربود

کودک تشنه را نه آب و نه تاب

دل اهل حرم خراب و کباب

عطش آن دم که ترک تاز آورد

جگر غنچه در گداز آورد

اصغرش را ربابِ پاک نهاد

هم چو مصحف به روی دست نهاد

آمد از خیمه با شتاب برون

دلش از ناله های کودک خون

گفت با شاه دین ربابِ فگار

اصغرم را نمانده تاب و قرار

تشنگی برده تاب از این کودک

تاب همراه خواب از این کودک

برسان خود به کام آب او را

که عطش می دهد عذاب او را

خسرو دین گرفت اصغر خود

هم چو جان عزیز در بر خود

دید لب ها چو غنچه پژمرده

عطش از کالبد رمق برده

چشم ها چون سوال پر ابهام

آهوان شکسته پا در دام

سوی میدان رزم کرد شتاب

اصغرش روی دست و پا به رکاب

تا به رحم آورد مگر دل خصم

رفت و استاد در مقابل خصم

گفت بعد از سپاس و حمد خدا

ای گروه سپرده راه خطا

با من ار دشمنید و بر سر جنگ

عرصه بر کودکان چرا شده تنگ؟

طفل شش ماهه را گناهی نیست

جز منش یار و تکیه گاهی نیست

برسانید جرعه ای آبش

که عطش برده از بدن تابش

کودکان را به هیچ مذهب و کیش

کس نیازرده و نکرده پریش

گرم گفتار با عدو شه دین

اصغرش روی دست هم چو نگین

که به ناگاه زان گروه لئام

جنگ جویی پلید و حرمله نام

هدف آن طفل نازدانه گرفت

گلوی نازکش نشانه گرفت

طفل شش ماهه چون تبسم کرد

تیر هم دست و پای خود گم کرد

تا نبیند چه اتفاق افتاد

بوسه ها بر گلوی اصغر داد

در میان شرار آتش کین

دید چشمان آسمان و زمین

سروی از پا فتاد و شد پرپر

غنچه ای از ریاض پیغمبر

«خوش عمل» را ازین غم جانکاه

دیده دریاست سینه آتش گاه


تعداد بازديد : 115
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)

 

چه کرده عدو با تو و حنجرت؟

که خون کرده قلب من و مادرت

چه کرده سه شعبه گلوی تو را

که پاشیده گردیده سرتاسرت

تو رفتی نگفتی که بعد از تو من

چه باید کنم با تو و پیکرت؟

تو ای غنچه ی سرخ کرببلا

چه دستی تو را می کند پرپرت؟

الا ای کبوتر مزن بال و پر

خودم می کشم تیر را از پرت

سر کوچک و نی سواری عجب!

چگونه تحمل کند مادرت؟

تو همبازی خواهرت بوده ای

تو رفتی و تنها شده خواهرت


تعداد بازديد : 155
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:10
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

 

گهواره تکان می خورد  آرام نگیرد

از سینه خشکیده دگر کام نگیرد

 حالا که شنیدست ندا ‌«ینصرنی» را

 جز عزم به میدان٬ کمک انجام نگیرد

 تشنه ست٬ ولی معرفت این است که دیگر

 از دست کسی غیر نبی، جام نگیرد

 با گریه ی بی اشک صدا کرد پدر را

 تا یکّه به میدان بلا گام نگیرد

 بر سینه خود تنگ گرفتش شه والا

 آن گونه که کس یار دلارام نگیرد

 آورد به میدان به سر دست که گویی

 جز بر سر دست پدر آرام نگیرد

 در مذهب آن بی صفتان بود و گر نه

 با تیر٬ کس آهو بچه ای رام نگیرد

 خندید به روی پدر آن دم که رها شد

 مرغی که دگر دانه از این دام نگیرد


تعداد بازديد : 130
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:10
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت


باید كه رد غصه بر دل جا بماند

داغ لب او بر دل دریا بماند

وقتی عطش با كام او ناسازگار است

 دیگر چرا در معرض گرما بماند

او بیش از این طاقت ندارد با لبی خشك

چشم انتظار مشك یك سقا بماند

دور و بر گهواره را خالی نمایید

شش ماهه می خواهد كمی تنها بماند

 از گونه داغ و كبود او بفهمید

باید بنوشد آب زنده تا بماند

وقتی رباب از شیر دادن گشته مأیوس

 تا عصر فردا روضه اش حالا بماند

 آماده میدان شده شاید نخواهد

 بعد غم بابا در این دنیا بماند

 خندید بر روی پدر زیرا كه می خواست

 این خاطره در ذهن او زیبا بماند

 كودك تلظّی كرد اما تیر می گفت

باید كه داغش بر دل بابا بماند

×××
تعداد بازديد : 383
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:09
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

زبان حال حضرت زینب(س) به حضرت رباب(س)


دارد به سوی تو نظر چشمان مردت

اشک از نگاهت پاک كن با دست سردت

بی شک كه دشمن شاد می گردیم با این

ابروی درهم رفته و رخسار زردت

خود را برای بعد از این آماده تر كن

چون تا كنون بوده سر آغاز نبردت

الحمد لله، ذكر لب های تو باشد

وقتی كه می بینی سر نی، راس مردت

راضی اگر باشی به تصمیم خداوند

روز قیامت، حق اگر راضی نكردت!!!

با این همه، با خود كمی معجر بیاور

بی شک كه آن ها می خورد جایی به دردت

با صبر بعد از ذبح طفل شیر خوارت

كی می رسد چون هاجری، محشر به گردت؟


تعداد بازديد : 157
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:09
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت


ای پاره پاره حنجر من! دست و پا مزن!

روی مرا به خون گلویت حنا مزن!

لب های خشک تو جگرم را ترک زده

شرمنده ام، دگر سخن آب را مزن!

از خونِ گرمِ حنجرِ پاکِ تو سوختم

با داغ خویش، لرزه به عرش خدا مزن!

ناله زدی و مادر من دایه ات شده

حرفی ز تشنگی، بَرِ خیر النسا مزن!

ای شیره خواره! سنگ، ز داغ تو آب شد

با خنده ات شرر به دل ما سِوی مزن!

ای کاش این سه شعبه بگوید به حرمله

این حلق کوچک است، روی نیزه ها مزن!


تعداد بازديد : 151
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:08
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت رباب(س)-بازگشت کاروان به مدینه

 

شکسته پشت غم از بار غصه های رباب

از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب

به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است

شرار زخم دل خون لای لای رباب

و تار صوتی آتش گرفته می فهمد

که آمده چه بلایی سر صدای رباب

برای کودکش آن قدر آه و ناله نکرد

که چشم مشک پر از اشک شد به جای رباب

به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین

کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب

قنوت صبر گرفته برای حلق علی

خدا کند به اجابت رسد دعای رباب

میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب

سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب

و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد

به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب

"رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد

پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟

و فکر می کنم آب فرات گِل شده است

که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب

خدا به داد دل خاطرات او برسد

چه می کشند خیالات انزوای رباب   


تعداد بازديد : 179
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:07
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

برای حضرت علی اصغر (ع)

گفتند كه بابای تو تنها شده اصغر

در زير غم و غصه قدش تا شده اصغر

پلكی بزن و چشم گشا تا كه ببينی

چشم پدرت ساحل دريا شده اصغر

در اوج غريبی حسين گفت سكينه

از داخل خيمه كه : پدر پا شده اصغر

بر منبر دستان پدر خوب نشان داد

مهر سند غربت مولا شده اصغر

ای كاش كه می ماندو جوان می شدو داماد

تا اينكه بگويند كه بابا شده اصغر

راس تو چگونه به سر نيزه نشسته؟

اندازۀ سر نيزه معما شده اصغر !؟

بر نيزه كنار سر عباس ببينيد

شش ماهه دگر نيست،چه آقا شده اصغر


تعداد بازديد : 317
پنجشنبه 15 دی 1390 ساعت: 11:29
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت


از روی دست حضرت ارباب پر کشید

شش ماه ای که میل به ماندن دگر نداشت

سوی نگاه کوچک او سمت آسمان

فکری به جز غریبی بابا به سر نداشت

اتمام حجت پدرش را که می شنید

از چابکیِ تیر سه شعبه خبر نداشت

وقتی که دست و پا زدنش سخت گشته بود

جز با تبسمی که به بابا نظر نداشت؟

وقتی میان خیمه و خیل سپاه ماند

دیگر حسین جز غم و خون جگر نداشت

زینب به ناله گفت که ای مهربان اخا

"ای کاش هیچ وقت ربابت پسر نداشت" 

×××


تعداد بازديد : 221
سه شنبه 13 دی 1390 ساعت: 17:54
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت


ای پاره پاره حنجر من! دست و پا مزن!

روی مرا به خون گلویت حنا مزن!

لب های خشک تو جگرم را ترک زده

شرمنده ام، دگر سخن آب را مزن!

از خونِ گرمِ حنجرِ پاکِ تو سوختم

با داغ خویش، لرزه به عرش خدا مزن!

ناله زدی و مادر من دایه ات شده

حرفی ز تشنگی، بَرِ خیر النسا مزن!

ای شیره خواره! سنگ، ز داغ تو آب شد

با خنده ات شرر به دل ما سِوی مزن!

ای کاش این سه شعبه بگوید به حرمله

این حلق کوچک است، روی نیزه ها مزن!


تعداد بازديد : 159
یکشنبه 04 دی 1390 ساعت: 15:28
نویسنده:
نظرات(0)
محسن مهدوی

زبان حال حضرت زینب(س) به حضرت رباب(س)


دارد به سوی تو نظر چشمان مردت

اشک از نگاهت پاک كن با دست سردت

بی شک كه دشمن شاد می گردیم با این

ابروی درهم رفته و رخسار زردت

خود را برای بعد از این آماده تر كن

چون تا كنون بوده سر آغاز نبردت

الحمد لله، ذكر لب های تو باشد

وقتی كه می بینی سر نی، راس مردت

راضی اگر باشی به تصمیم خداوند

روز قیامت، حق اگر راضی نكردت!!!

با این همه، با خود كمی معجر بیاور

بی شک كه آن ها می خورد جایی به دردت

با صبر بعد از ذبح طفل شیر خوارت

كی می رسد چون هاجری، محشر به گردت؟



تعداد بازديد : 263
سه شنبه 29 آذر 1390 ساعت: 17:57
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

راحت بخواب حاجيِ شش ماهه ي حرم

 دركم كن اي پسر كه  به  والله  مادرم

 عمّو  كه رفت  ،  گفت  به  خواهر برادرت

 من   مي روم   براي    شما    آب    آورم

 امّا  نشد   به   خيمه   رساند   سبوي  آب

 آخر    به   خون   نشست   علمدار   باورم

 حالا  كه  در  سرِ  تو  هواي  پريدن  است

 تا   آسمان   دست   پدر   ،    اي  كبوترم

 باشد ،  بپَر ،  ولي دلِ من گيرِ حلق  توست

 حالا  كه   دلخوشم   به   نظرهاي   آخرم

 رفتي  به  روي  دست   پدر  جا  گرفته اي

 پَر مي كِشي و خود به خود از جاي مي پَرَم

 مردي  شدي  براي  خودت  بعدِ  چند  ماه

 گفتي    ميان    معركه    همتاي    اكبرم

 از  بينِ  خيمه  چشم  من  افتاد  سوي  تو

 تيري  نشست  بر گلويت  ،  خاك بر سرم

 حالا   ذبيح   اكبرِ   كرب  و   بلا   شدي

 حالا   شدي   سند   به   غريبيِّ  شوهرم

 وقتي   كه   ديدَمَت   به  بلنداي  نيزه ها

 گفتم  نيفتد  از   سرِ  ني   رأس   اصغرم

 بي   تو    رباب    سايه  نشيني    نداشته

 بعد  از  حسين  از  همه   بي سايبان ترم

 اكبر ترين  صغير   ، ببين  از  فراق  تو

 گشتم  (اسيرِ)  تازه  ترين   زخم   پيكرم

شاعر: حمید رمی


تعداد بازديد : 175
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:27
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

ای اهل عزا اجر شما با علی اصغر

مهمان حسینیم  بگو یا علی اصغر

این کودک شش ماهه گل باغ رباب است

پر پر شده در گلشن زهرا علی اصغر

هر کس که به گهواره ی دل جا دهد او را

او را بدهد در حرمش جا علی اصغر

ای سینه رنان دامن شش ماهه بگیرید

چون کرده به هر درد مداوا علی اصغر

طفلش مشماری که بود باب الحوائج

پرونده ما را کند امضاء علی اصغر

احرام عزا بند که با ناله بگوییم

لالا پسر فاطمه لالا علی اصغر

بر مجلس یاران حسین سر زند از لطف

همراه عمو گیرد اگر پا علی اصغر

یاران همه جمعند بیا با علی اصغر

استاد کلامی زنجانی

 


تعداد بازديد : 218
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 18:00
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

 

گلویت را شبى ترسیم كردم

و جاى تیر را ترمیم كردم

کشیدم لحظه خندیدنت را

محبت را به خود تفهیم كردم

زمان خفتن و بیدارى‏ام را

به وقت چشم تو تنظیم كردم

گرفته جرعه‏اى از چشم مستت

 میان تشنگان تقسیم كردم

نشستم پاى درس حنجر تو

سپس بر اهل دل تعلیم كردم

همه آن چه ندارم را در آن شب

به پیش پاى تو تقدیم كردم


تعداد بازديد : 316
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:38
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

 

گهواره خالی می شود با رفتن تو

دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو

حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد

عیسای من قربان بالا رفتن تو

هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را

می شد که باور کرد الا رفتن تو

وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت

یعنی چرا یعنی معما رفتن تو

ای کاش می بردی مرا با چشم هایت

یا این که می افتاد فردا  رفتن تو

وقتی که پا در عرصه حق می گذاری

فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو


تعداد بازديد : 225
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:37
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

 

مرگ را پنداشت شیر و تیر را پستان گرفت

با تبسم هم پدر را داد جان هم جان گرفت

شوق جان بازی تماشا کن که آن تفتیده کام

جای لب با حنجرش آب از سر پیکان گرفت

در حرم آن قدر از شوق وصال حق گریست

تا به میدان حاجتش را با لب خندان گرفت

چشم بست و لب گشود و خنده کرد و جان سپرد

تیر از حلقش پدر با دیده گریان گرفت

گر چه از پستان مادر گشت با سختی جدا

تیر قاتل آمد و او را ز شیر آسان گرفت

هم پسر آرام خفت و هم پدر خاموش گشت

آسمان گفتی که با هم عمرشان پایان گرفت

یوسف زهرا پی اثبات مظلومی خویش

بر سر دست آن بدن را هم چنان قرآن گرفت

تا به دستش خط فرمان شفاعت را دهند

کرد با آن خون خضاب و از خدا پیمان گرفت

هر کسی پیش طبیبی بُرد درد خویش را

«میثم» از خاک در این خاندان درمان گرفت


تعداد بازديد : 408
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:37
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 24
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف