شب هفتم علی اصغر ع - 24

شب هفتم علی اصغر ع - 24

شب هفتم علی اصغر ع - 24

شب هفتم علی اصغر ع - 24

شب هفتم علی اصغر ع - 24
شب هفتم علی اصغر ع - 24
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت


یه حدیث می خوام بخونم، واسه هر دلی که خوابه

گفته پیغمبر به دست، تشنه آب دادن ثوابه

ببینید بچه م هلاکه، چارشم یه چیکه آبه

به خدا گناه نداره، آب بهش بدید ثوابه

دل من رو نسوزونید، دنیاتون آتیش می گیره

نمی بینید روی دستم، شیرخوارم داره می میره

الهی آتیش بگیرن ، نه فقط دل می سوزونن

کوفیا هر جوری باشه، زهرشونو می رسونن

تیری که برای صید، شیر کربلا میارن

کوفیا برای حلق، شیرخواره کنار می ذارن

اگه تیر سه شعبه باشه، دیگه حنجر نمی مونه

اگه طفل شیرخواره باشه، به خدا سر نمی مونه

خونای حلق علی رو، سمت آسمون می پاشه

می گه بعد علی اصغر، می خوام این دنیا نباشه

یه قدم به سمت خیمه، یه قدم به سمت لشگر

می شینه پا می شه از جا، به گمونم شده مضطر

داره می ره پشت خیمه، الهی رباب نبینه

که تا خیمه ردّ خون، پسرش روی زمینه


تعداد بازديد : 213
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:36
نویسنده:
نظرات(1)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

 

باغبان آغوش خود را باز کرد

 فصلی از دیوان عشق آغاز کرد

 گوهر دردانه اش در جان کشید

 با خدایش این چنین آواز کرد

 داده ام قربانیان بی شمار

 عشق تو با من چنین اعجاز کرد

 در میان گفتگو دستی ز کین

تیر دیگر در کمانش ساز کرد

 تیر آمد ناگهان بر گل نشست

 برگ برگش صحبت از یک راز کرد

 نوگل زیبای باغ باغبان

 زخم بر حنجر برایش ناز کرد

 از سه سو خون از گلویش می چکید

آسمان را غرق در پرواز کرد


تعداد بازديد : 167
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:35
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

ا هر نگاه خود دل مادر ربوده است**عشق رقیه است و بهین دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا**از بهرپر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشگرند**شاهد بگفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من **سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود**کوچکترین یلی است که در لشگر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت حتی در این قماط علی یاور من است
میبینم آنکه سیب گشته زیب نیزه ها **یا اینکه جلوهای ز گل احمر من است
این آخرین سریست که از تن شود جدا**این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
ابر قحط و آب قحط آسمانت خشک شد**شوره زار چشمها بود و زبانت خشک شد
گرم رویای تماشای پدر بودی ولی**آخرین لبخند روی لبانت خشک شد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیر همه بود اگر چه کودک بود ** صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب**ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت**رفتی ورفت خنده زلبهای مادرت
هر کس که دید تو را روی نیزه**آهی کشید و گفت بیچاره مادرت
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ز فرط ناله نایم زخمه مادر**دلم چشمم صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک**تمام پنجه هایم زخم مادر
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
زمویه دست و پایم خونه لای لای**گلو از لای لایم خونه لای لای
ز بس که که لطمه بر خود مادرت زد**کنار گونه هایم زخمه لای لای
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نفس در سینه بر دل نیشتر بود**جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم باکه گویم این مصیبت**که قد تیر از تو بیشتر بود


تعداد بازديد : 165
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

سبک بیا تا یه سیب سرخ حسن خلج
دوباره گریه هامون پا می گیره**بغضی توی گلومون جا می گیره
گوش کنید هنوز تو خیمه ها داره**یه مادر نغمه لالا می گیره
گمونم خواب دیده اون شیر خوارشو**که داره تکون می ده گهوارشو
---------------------------------------------------------------------------
حال گریه دم دمای غروبه**برا گریه کردن اون موقع خوبه
آخه اون وقته که مادری داره**برا شیر خوارش به سینه می کوبه
می گه زود بود غروب تو عزیزم**تا نفس دارم برات اشک می ریزم
----------------------------------------------------------------------------
نگو مادرم به رخ چنگ می زنه**چرا پس به سینه دلتنگ می زنه
خواب دیدم هر کسی از راه رسیده**تو رو روی نیزه با سنگ می زنه
وقتی از خواب پریدم دل ترکید**آخه داشت از سر تو خون می چکید
-----------------------------------------------------------------------------
هنوز یادمه بابات گریه می کرد**ندیدی چطور برات گریه می کرد
تو که دست و پا زدی پیش چشاش**با نیگا به دست و پات گریه می کرد
می دیدم به دلبرش خاک می ریزه**پای قبرت به سرش خاک می ریزه
------------------------------------------------------------------------------
کار من میون پیری در اومد**یه دفعه جلو تو تیری در اومد
سه شعبه تا که دید دندون نداری**به جای دندون شیری در اومد
تار و پود حنجرت پاره شده**مادر تو دیگه بیچاره شده


تعداد بازديد : 217
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:08
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

در تنگناي حادثه بر لب نوا گرفت

از بي قراري‌اش دل هر آشنا گرفت

 

با شوق پر کشيدن از اين خاک بي فروغ

در بين گاهواره قنوت دعا گرفت

 

اعلام کرد تشنه‌ي‌ صبح شهادت است

آنقدر ناله زد که گلوي صدا گرفت

 

آنقدر اشک ريخت که خورشيد تيره شد

از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت

 

در آخرين وداع غريبانه اش پدر

او را به روي دست براي خدا گرفت

 

ناگاه يک سه شعبه سراسيمه سر رسيد

ناباورانه فرصت يک بوسه را گرفت

 

تا عرش رفت مرثيه‌ي سرخ حنجرش

جبريل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت

 

از شرم چشم هاي پر از حسرت رباب

قنداقه را امام به زير عبا گرفت

 

‹

شاعر نوشت از کرم دست کوچکش

آخر از او حواله‌ي يک کربلا گرفت

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 189
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:04
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 24
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف