يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو

يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو

يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو

يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو

يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو
يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا اول مظلوم اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم خونِ دلي كه خو

    يا اول مظلوم

اي زخم خنده كن كه شود آب پيكرم

خواهم كه بهر شكوه روم نزد داورم

 

خونِ دلي كه خورده ام از بعد مصطفي

اي زخم خنده كن كه بريزي تو از سرم

 

راحت شوم دگر من از اين مردم لعين

سوزد دل حزين من از بهر دخترم

 

در كوفه اي كه قحطي پاكي و غيرت است

ترسم دوباره باز شود پاي دخترم

 

خون ريزد از شكاف سرم ليك اي خدا

بيرون نمي رود ز سرم ياد همسرم

 

يادم نرفته پيش من افتاد فاطمه

در فكر آتش در و افتادن درم

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 99
دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت: 21:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف