کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان

کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان

کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان

کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان

کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان
کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
کسی نشان دهدم رد پای بابا را جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی گمان

کسی نشان دهدم رد پای بابا را

جدا کند ز تنم تیغ و خار صحرا را

ز فرط تشنگی و ضربه های پی در پی

گمان کنم که نبینم طلوع فردا را

صدای طبل و نگاه حریص این مردم

روانه کرده به خیمه حدیث غم ها را

به روی نیزه سری می کند مرا آرام

صبور می کند این طفل زار و تنها را

دوباره می شکنم از نبودن دستی

که می برد به اشاره یتیمی ما را

نوا گرفته دلم غصه ها خورم هر شب

گذر دهد به من انگار لیل یلدا را

همیشه بوده سوالی به دشت کرب و بلا

چه کس ربوده زگوشم نگین زیبا را

کسی نشان دهدم رد پای بابا را

که می دهم به ازایش تمام دنیا را

شبانه اشک فراغم ز هجر روی پدر

زمن گرفته همی این دو چشم بینا را

رقیه بشنو سخن بی وفا تو را گوید

به سوی قتلگه یابی تو اربااربا را

 

مهرشاد واحدي ( بي وفا )


تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 12 مرداد 1391 ساعت: 1:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف