مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان

مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان

مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان

مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان

مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان
مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مناجات با خدا عبد فراری‌ام به درت باز آمدم اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم اعلان صلح و آشتی از جان

مناجات با خدا


عبد فراری‌ام به درت باز آمدم

اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم

اعلان صلح و آشتی از جانب تو بود

باور نمی‌کنم که بخوانی کنی ردم

سنگینی گناه ز پایم فکنده است

جز تو که دست گیرد و جز تو که بخشدم

ای وای من که چون به درت توبه می‌کنم

سرمی‌زند دوباره گناه مجددم

با آنکه عهد خویش شکستم هزار بار

این دفعۀ هزار و یکم باز آمدم

خواهی ببر به دوزخ و خواهی ببر بهشت

من عاشق محمد و آل محمدم

معبود من! چگونه بسوزی در آتشش

دستی که من به دامن آل علی زدم؟

ره دور و لرزه بر قدم و قبر پیش رو

در زیر کوه‌های گنه خم شده قدم

سرمایۀ گداست همان دست خالی‌اش

من آمدم گدایی و خالی بود یدم

«میثم» که نیست در خور بخشش گناه او

بخشی مگر به حیدر و زهرا و احمدم


تعداد بازديد : 125
چهارشنبه 04 مرداد 1391 ساعت: 15:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف