گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد

گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد

گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد

گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد

گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد
گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گونه اش آینه و آینه ها آیینش خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش شک ندارد که گلش رفته ولی می آید چقد

گونه اش آینه و آینه ها آیینش
خیره بر در شده با دیده ی رخش آگینش

شک ندارد که گلش رفته ولی می آید
چقدر عشق به چشمان علی می آید

آه... در فصل خزان جای بهارش خالیست
سفره انداخته و بازکنارش خالیست

سینه اش باز پر از عطر گل یاس شده
خیره بر میخ در و چادر و دسداس شده

هر طرف رو بکند خاطره ها میبیند
در همه خانه رخ فاطمه را میبیند

شهر با او شده بیگانه ، دلش میگیرد
دیگر از کوچه و از خانه دلش میگیرد

غصه در سینه ی خود هرچه بخواهی دارد
بام این خانه فقط کفتر چاهی دارد

گفتم این خانه ولی یاد غدیر افتادم
بین دیوار و در قافیه گیر افتادم

نکند مثنوی ام روضه شود رو باشد
نکند قافیه ام صورت و پهلو باشد

ذولفقاری که پر از حسرت پیکار شده
دیگر انگار فقط زینت دیوار شده

بوی بدر و احد و خیبر و خندق دارد
ذولفقاری که اگر دق بکند حق دارد

دختری قسمتش این بوده که تنها باشد
مثل مادر شده تا ام ابیها باشد

شک ندارد که در این حادثه ها یک راز است
خانه ای پنجره اش روبه تجلی باز است...


تعداد بازديد : 107
جمعه 23 تیر 1391 ساعت: 17:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف