ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم

ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم

ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم

ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم

ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم
ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا غوطه ور در گناه و عصيانم تو ولي كشتي نجات هستي گرچه من تلخ و شورم

ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا

غوطه ور در گناه و عصيانم

تو ولي كشتي نجات هستي

گرچه من تلخ و شورم اما تو

عسلي، شاخه ي نبات هستي

***

رفته قنداقه ات به عرش امشب

فطرس از مقدمت شده خوشحال

نخ قنداقه ات شفاي ملك

تو كجا و كجا تهِ گودال؟

***

من براي تولدت ارباب

دوست دارم كه پيرهن بخرم

تو هنوزم بي كفن هستي

بايد امروز يك كفن بخرم

***

گرچه ميلاد توست اما هست

در دلم حرفهاي خواهر تو

لحظه اي كه رسيد در گودال

پيكر انداخت روي پيكر تو

***

گفت من بميرم اي مظلوم

چه كسي منع ِ چاره ات كرده؟

بي كفن يوسفم در اين صحرا

چه كسي پاره پاره ات كرده؟

***

پيكرت زير نيزه در گودال

مورد حمله و تهاجم شد

در هياهوي دست و پا زدنت

ناگهان دست و پاي من گم شد

***

قتلگاهت برو بيايي شد

تا يكي رفت ديگري آمد

عاقبت ماند پيكري عريان

قاتلي رفت خواهري آمد

***

يك نفر پنجه بين گيسويت

يك نفر ميكشيد عبايت را

ديدم از دردِ خنجري كهنه

ميكشيدي به خاك پايت را

***

نَه زره ،نه عبا ، نه عمامه

نه لباس و نه پيرهن داري

چقدر نيزه رفته در تن تو

رَختِ نيزه مگر به تن داري؟

***

يا اخا، يا غريب، يا مظلوم

چه كسي نيزه در گلويت كرد؟

از عقب ميكشيد مويت را

بي حيايي كه پشت و رويت كرد

***

به من از زير نيزه در گودال

خاطرم هست دست تكان دادي

چه خداحافظي ِتلخي بود

چه غريبانه تشنه جان دادي

***

از ترك هاي اين لبت پيداست

چند روزي بدون آب هستي

سايبان هميشه بر سر من

تو چرا زير آفتاب هستي؟

***

نيزه ها را هرآنچه ميگويم

از تنت دست بر نميدارند

چكمه ها در درون گودال از

دهنت دست بر نميدارند

***

راه و رسم برادري اين بود؟

خواهرت را ز خود جدا كردي

بين ِاين چشم هاي هرزه چطور

دلت آمد مرا رها كردي

(هاني امير فرجي)


تعداد بازديد : 161
پنجشنبه 22 تیر 1391 ساعت: 19:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف