يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا

يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا

يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا

يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا

يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا
يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا حضرت رقيه (س) زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود به نا

    يا حضرت رقيه (س)

زمين دوباره پُر از آيه هاي كوثر بود

تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود

به ناز مقدم ياسي به عطر دلكش سيب

تمام پهنه ي ارض و سما معطر بود

به گِرد ماه وجودش ستاره ميگرديد

مَهي كه يك سر و گردن ز ماه هم سر بود

براي آنكه قدم روي خاك نگذارد

فرشته ريخته بود و زمين پُر از پَر بود

عجيب نيست كه اينقدر شاه بوسيدش

به جان فاطمه خيلي شبيه مادر بود

 

سروده شد غزل عاشقانه ي ارباب

رسيد باب حوائج به خانه ي ارباب

 

دوباره فاطمه اي پاي در ركاب زده

كرشمه كرده و طعنه به آفتاب زده

براي آنكه مبادا نظر كنند او را

حسين فاطمه بر چهره اش نقاب زده

مسير آمدنش را زد عمه جان جارو

به اشك شوق ، عمو خاك كوچه آب زده

بگو به ماهِ فلك ديده ي حسودت كور

كه بوسه بر رخ ِ اين ماه آفتاب زده

سه سال آمد و پر زد از آن زمان تا حال

فلك به خاطر روياش سر به خواب زده

 

سروده شد غزل عاشقانه ي ارباب

رسيد باب حوائج به خانه ي ارباب

 

كليد كار گشائيست بين دستانش

شميم ياس گرفته تمام دامانش

فداي آن حرم كوچك و تماشايي

كه جبرئيل نشسته ست روي ايوانش

از اين طرف به هياهوي شام و از آن سو

به سمت عرش خدا ميرود خيابانش

سه ساله است ولي ميشود زيارت كرد

به جاي فاطمه و آن مزار پنهانش

به دستِ خالي و آهِ دل و به رشته ي عشق

دخيل بسته دلم بر ضريح چشمانش

 

سروده شد غزل عاشقانه ي ارباب

رسيد باب حوائج به خانه ي ارباب

 

دلم به پيش حضور تو اعتكافي شد

كه عشق هاي دگر پيش من خرافي شد

سه صفحه خورد ورق از كتاب تو اما

نشان فاطمه بر جلد آن صحافي شد

سه ساله بودي و يادآور غم زهرا

و لحظه لحظه ي آن روضه مو شكافي شد

تمام كينه ي حيدر به روي بابايت

و بغض فاطمه روي سرت تلافي شد

غلاف و سلسله و تازيانه بود اما

سنان و كعب ني و خار هم اضافي شد

طواف حاجيه خانم سيدالشهدا

به دور كعبه ي سر بود عجب طوافي شد

 

سروده شد غزل عاشقانه ي ارباب

رسيد باب حوائج به خانه ي ارباب

(محمد ناصري)


تعداد بازديد : 103
یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت: 21:06
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف