يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی

يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی

يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی

يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی

يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی
يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا اباعبدالله(ع) روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی

 

         يا اباعبدالله(ع)

روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق

روزی که آفریده شد عالم برای عشق

روزی که آفرینش گیتی تمام شد

آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق

بودیم گرچه در دل سر گشتگان ولی

کم کم شدیم بین همه آشنای عشق

چشمی میان آن همه ما را سوا نمود

دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق

دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان

ما را صدا نمود کسی با صدای عشق

روز الست لحظه ی آغاز عاشقی

ما را خدا نمود اسیر خدای عشق

 

عکس خدا نشسته بر آیینه هایمان

روز ازل حسینیه شد سینه هایمان

 

هستي بهانه بود كه سِرّي بيان شود

مستي بهانه بود كه ساقي عيان شود

خلقت ادامه يافت و رازي گشوده شد

تا معني وجود زمين و زمان شود

با دست غيب وق ظهورت نوشت عشق

وقتش رسيده نوبت ديوانگان شود

 قلب مدينه ميطپد از خاك پاي تو

جاروكش هميشه ي اين آستان شود

حتي بهشت با سر مژگان رسيده است

تا قبله گاهِ وسعت هفت آسمان شود

 

تو حيدري ، تو فاطمه اي ، تو پيمبري

سوگند بر خدا كه خداييش محشري

 

بی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشت

اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت

گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود

چنگی به دل نمیزد اگر کربلا نداشت

حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود

مشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشت

به تو هوای خانه ی زهرا گرفته بود

اينقدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشت

شکر خدا که خانه تان هست روی خاک

ور نه زمین ِتیره که دارالشفا نداشت

 

مجموعه ي خصائل بي انتها شدي

يك جا تمام سلسله ي انبيا شدي

 

گیرم بهار نیست دمی جان فزا که هست

گیرم بهشت نیست غبار شما که هست

بر خشت خشت كعبه نوشتند با طلا

گيرم كه قبله نيست ولي كربلا كه هست

در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است

تشریف آورید دو چشمان ما که هست

جایی اگر نبود خدا را صدا کنید

باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست

کوتاه است سقف عالم اگر وقت پر زدن

غم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هست

 

خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود

هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

 

تو آمدی و قیامت کبری رقم زدی

بر تارُک همیشه ی عالم علم زدی

ميخواستي كه رَشك بَرَند ديگران به من

زلف مرا گره به نسيم حرم زدي

حس می کنم میان دلم بوی سیب را

از آن زمان که در حرم دل قدم زدی

می خواستی که شعله بگیریم بی امان

آتش به جان هر غزل محتشم زدی

با شیر ، طعم روضه تان را چشیده ام

وقتی سری به چشم ترِ مادرم زدی

 

مجنون کچه های غمم دست من بگیر

دل تنگ دیدن حرمم دست من بگیر

 

تو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب، آه

تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه

در زیر نیزه های شکسته نهان شدی

با زخم های تازه تر و بی حساب، آه

یک سوی صدای العطش آرام میرسید

یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه

یک سو صدای ضجه ي زینب بلند بود

یک سو صدای مادرت اما کباب، آه

یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون

يک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه

 

كم كم نگاه بر بدنت سخت ميشود

كم كم نفس زدنت سخت ميشود

(محسن عرب خالقي)


تعداد بازديد : 329
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف