يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس

يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس

يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس

يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس

يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس
يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا سيدناالمظلوم پيش پاي خودش به خاك افتاد همه را با نگاه پس ميزد تكيه بر نيزه ي غريبي داشت خس

 

  يا سيدناالمظلوم

پيش پاي خودش به خاك افتاد

همه را با نگاه پس ميزد

تكيه بر نيزه ي غريبي داشت

خسته بود و نفس نفس ميزد

*****

جگرش پاره پاره بود اما

يك تنه رفت تا دل لشگر

سينه ي خويش را سپر كرد و

سپرش را شكست تير سه پر

*****

تا زمين خورد دوره اش كردند

هر كه با هرچه داشت زخمي زد

جنگ مغلوبه شد همه گفتند

ديگر از خاك بر نمي خيزد

*****

خوب نزديك ميشدند به او

ضربه ها تا دقيق تر بشود

نيزه در زخم تيغ ميكردند

تا شكافش عميق تر بشود

*****

اين علف هاي هرز با اين گل

چقدر دشمني مگر دارند

واي بر من چه ميكنند اينها

عده اي دستشان تبر دارند

*****

يك نفر رفت تا كه سر ببُرَد

ديگري رفت تا كه سر ببَرَد

ديگري رفت تا براي امير

سر زده از سري خبر ببَرَد

*****

سنگدل روي سينه جا خوش كرد

خيره سر بود و خيره شد در چَشم

ناگهان چنگ زد محاسن را

و غضب كرد و در نهايت خَشم

*****

تيغ را بر گلو كشيد و كشيد

آنقدر تا كه كُند شد حربه

چه بگويم چگونه آخر ، سر

شد جدا با دوازده ضربه

*****

وضع حلقوم او كه ريخت به هم

داشت نظم جهان به هم ميريخت

هم ز هم عرش و فرش ميپاشيد

هم زمين و زمان به هم ميريخت

*****

خواهرش روي تل زمين خورد و

دم گودال از زمين بر خواست

گفت دست از محاسنش بكشيد

سر اين سر براي چه دعواست

*****

گرچه با ضربه هاي پي در پي

بارها روي خاك غلطيده است

تا به امروز لحظه اي اين مرد

پشت بر آسمان نخوابيده است

*****

كينه گُل كرد تا به آنجا كه

طاقت صبر را سر آوردند

از تن پاره ي تن زهرا

پيرهن پاره را در آوردند

*****

سر فرصت همه پياده شدند

صيد افتاده بود در دل دام

غارت پيكرش كه پايان يافت

آمدند عده اي سواره نظام

*****

همه بودند سرخوش و سر مست

ساربان بود از همه خوشتر

منتظر بود تا كه شب بشود

فكر انگشت بود و انگشتر

*****

(مصطفي متولي)

لطفا اين روضه را در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود


تعداد بازديد : 221
چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت: 17:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف