علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک

علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک

علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک

علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک

علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک
علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
علی اکبر لطیفیان حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک

حضرت زهرا(س)- مدح و شهادت


دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است

پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است

کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست

خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است

آن قدر معجزه ها از هنر تو دیدیم

که بنا کردن این دل، دل ویران هیچ است

سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست

پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است

خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد

گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است

ما به جمهوری زهرایی خود می نازیم

وَرنه بی فاطمه که خطّه ی ایران هیچ است

مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده

نام زهراست به ما آبرویی بخشیده

زیر پای تو می افتد، سر اگر بنویسند

در هوای تو می افتد، پَر اگر بنویسند

نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست

اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند

باز قرآن کریم است ندارد فرقی

جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند

قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه

بنویسم زهرا، مادر اگر بنویسند

بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم

از مقامات تو در محشر اگر بنویسد

به مقام تو اضافه نشود نام تو را

یا نبی یا علیِ دیگر اگر بنویسند 

نه نبی، بلکه نبوت  شده عزت مندت

نه علی، بلکه ولایت شده گردنبندت  

عرش را دیدم و جای تو به یادم آمد

قرب انگشت نمای تو به یادم آمد 

در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود

با صفات تو خدای تو به یادم آمد

روحِ روح القُدست بود که فرمود: «اِقرَاء»

در حرا نیز صدای تو  به یادم آمد

خواستم روی نماز شب تو فکر کنم

ورم کهنه ی پای تو به یادم آمد

قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرتبط اند

حرف "نون" بود و دعای تو به یادم آمد

غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی

لب خوشحالِ گدای تو به یادم آمد

گرد و خاکِ حرمی را که نداری بفرست

درد دارم که دوای تو به یادم آمد

قبر تو گوهر دنیاست و دنیا صدف است

جلوه ای از حرم گم شده ات در نجف است

قصدت این بود فقط یار علی باشی و بس

ظرف نُه سال گرفتار علی باشی بس

از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط

باعث گرمی بازار علی باشی و بس

بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت

تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس

خواستی میخ تو را بند کند تا شاید

مثل یک عکس به دیوار علی باشی و بس

***

از وبلاگ تیشه های اشک


تعداد بازديد : 353
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت: 18:05
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف