اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم

اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم

اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم

اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم

اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم
اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشک از خون جگر هم نفس گرداب است شاهد بستر تو چشم من بی تاب است کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین کاسمانم
اشک از خون جگر هم نفس گرداب است
شاهد بستر تو چشم من بی تاب است
کوکب بخت مرا خفته پس ابر بین
کاسمانم همه ابریست و بی مهتاب است

تو چرا چهره گرفتی ز نگاهم زهرا
گو ز من سیر شدی یا که دو چشمت خواب است
تب بیماری و بی تابی تو کشت مرا
لرزه افتاده به پشتم که غمت سیلاب است
چه شد آن روز در آن حادثه با سینه تو
که پس از هر نفست کنج لبت خو ناب است
گر نشد محرم پهلوی تو اشکم لیکن
دست تو مرهم چشمی که زخون سیراب است

تعداد بازديد : 145
شنبه 19 فروردین 1391 ساعت: 17:45
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف