گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل

گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل

گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل

گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل

گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل
گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گریه میکند گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دل
گریه میکند
گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند


از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند


از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند


گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند


در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند


گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه می‌کند


این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه
بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند


فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند علی انسانی

تعداد بازديد : 373
شنبه 19 فروردین 1391 ساعت: 0:05
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف