تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
دوباره غمزده ام داغ تازه ای دارم شده است دامنم از اشگ دیده ام دریا چگونه زنده بمانم که زندگی بکنم عدو گرفته ز من مایه ی امید مرا چو نیست محرم اسرار من کسی پس از این یتیم پروری زینبم تماشایی است کسی که ضربت سیلی به روی زهرا زد به مثل احمد مختار و مثل ربّ جلیل
دوباره خون دل از ابر دیده می بارم
نمانده صبرو قراری ز بعد دلدارم
گرفته جان مرا ضرب درب و مسمارم
به یاد فاطمه من تابه صبح بیدارم
به چاه نیمه ی هر شب بگویم اسرارم
ز بعد فاطمه او یاور و مددکارم
شکست قلب مرا و نمود آزارم
زغاصبان فدک تا به حشر بیزارم
اشک شفق
تعداد بازديد : 217
پنجشنبه 17 فروردین 1391 ساعت: 15:36
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب