اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده

اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده

اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده

اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده

اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده
اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده
اظهار درد دل به زبان آشنا نشد
دل شد ز خون لبالب و این غنچه وانشد
آن جان از آن زمان که جدا از تنم شده است
یکدم سر من از سر زانو جدا نشد
با آنکه دست دشمن دون بازویم شکست
دیدی که دامن تو ز دستم جدا نشد
شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند
دستم شکست و بند ز دست تو وانشد
بسیار دیده اند که پیران خمیده اند
اما یکی چو من به جوانی دو تا نشد
از ما کسی سراغ ندارد غریب تر
در این میانه درد زپهلو جدا نشد


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 17 فروردین 1391 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف