به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع

به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع

به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع

به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع

به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع
به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به نام خدا... ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم ع

به نام خدا...

ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم
هرکسی جسم عزیزش روز بردارد ولی
ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر مارا زدند
ما یکی را در میان کوچه یاور داشتیم
کاش محسن را نمی کشتند تا ما غنچه ای
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره بستر داشتیم
این در و دیوار می گرید به حال ما که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر ما رفت از دنیا  در آن حالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم


غلامرضا سازگار

 از وبلاگ فریاد العطش


تعداد بازديد : 449
چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف