در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م

در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م

در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م

در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م

در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م
در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در ياد داری، يك زمان من بودم و تو بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو من باعث خلق جهان، تو باعث م

در ياد داری، يك زمان من بودم و تو

بی حرف و بی شرح و بيان من بودم و تو

من باعث خلق جهان، تو باعث من

آری! عدم بود و در آن، من بودم و تو

نُه سال نَه، از اول ايجاد هستی

ايجاد شور عاشقان، من بودم و تو

آن روز را در كوچه، از يادم نرفته

تنها ميان دشمنان، من بودم و تو

من بودم و تو در ميان موج آتش

در صيد دامِ آن زمان، من بودم و تو

حتی سلامم بی تو حرفی بی جواب ست

ای پاسخت آرام جان، من بودم و تو

در بستر افتادی و از من ديده بستی

دريای اشك بی‌كران، من بودم و تو

از ديده رفتی و عيان در روزگاری

جاری به طول هر زمان، من بودم و تو

 

شاعر: مجید پوریان منش


تعداد بازديد : 303
یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف