شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب

شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب

شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب

شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب

شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب
شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند بچه را با یه سر بریده آروم می کنند یتیم های شهر می خندند به لب

شامیان خون به دل یتیم مغموم می کنند

بچه را با یه سر بریده آروم می کنند

یتیم های شهر می خندند به لباس پاره ام

من دیگه خسته شدم بریم از این جا بابا جون

کی گفته من بی کس و کارم

کی گفته من بابا ندارم

بابای من قشنگ ترین بابای دنیاست

حتی اگه تو آسمون هاست

خوب می دونه رقیه تنهاست

کی گفته من بی کس و کارم

کی گفته من عمو ندارم

عموی من علم به دوش داره

خونه را جارو کنید بابام میاد

موهام رو شونه کنید بابام میاد

لباس نو بیارید بابام میاد

شب ها رقیه تا صبح می باره

مثل ابرهای بهاری می باره

میگه بابا مجایی

تو که پیش خدایی

بیا ببین که بچه هات شدن آواره

غریبونه دارم میرم از این ویرونه

دیگه سر اومده پیمونه

عمه گرفتاره

بیا بابا بیا بابا

رقیه سرباره

بیا بابا بیا بابا

موقع دیداره

بیا بابا بیا بابا


تعداد بازديد : 371
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 20:51
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف