|
ای آن كه بود منزل و مأوای تو چشمم باز آ که نباشد به جز از جای تو چشمم
در راه تو با دیده ی حسرت نگرانم دارد همه دم شوق تماشای تو چشمم
گر قابل دیدار جمال تو نباشد ای کاش که افتد به کف پای تو چشمم
تا چند دهی وعده ی دیدار به فردا شد تار در اندیشه ی فردای تو چشمم
تا کور شود دیده ی بد خواه تو بگذار یک لحظه فتد بر قد رعنای تو چشمم
تا عکس تو در آینه ی دیده ام افتد باز ست هماره به تمنای تو چشمم
باز آی و قدم نه بسر دیده که شاید روشن شود از پرتو سیمای تو چشمم
چون دیده ی نرگس که شد از روی تو روشن دارد هوس نرگس شهلای تو چشمم
من خسرو مداحم و با کثرت عصیان
باشد به جزا بر تو و آبای تو چشمم
*** (خسرو)
تعداد بازديد : 127
سه شنبه 01 فروردین 1391 ساعت: 5:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)