تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
امام زمان(عج)-مناجاتی
بی تو ای دوست چه گویم که چه آمد به سرم
راه، گم کرده و درکوچه دل در بدرم
شمع عمر من مهجور به سو سو افتاد
شب ظلمانی ام و چشم به راه سحرم
تو ز اعمال من و حال دلم آگاهی
من نه تنها ز تو از خیمه تو بی خبرم
صالحان، متقیان را تو امامی، پدری
من آلوده که باشم که بگویی پسرم
عاقبت، فعل بد از چشم تو انداخت مرا
دیگر از اشک و نی ناله نباشد اثرم
گفته بودم چوکبوتر، لب بامت باشم
پر پرواز ندارم که برایت بپرم
لب پیمانه عیان کردی و لب را پنهان
من ز پیمانه بر آن جام لبت تشنه ترم
رخصتی ده بفروشم قفس تنگم را
اذن، تا سود کنم بلکه جنونت بخرم
تعداد بازديد : 609
جمعه 26 اسفند 1390 ساعت: 17:53
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب