بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک

بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک

بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک

بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک

بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک
بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد وجودم درد بود و ک

بیا خواهر که زهر آخر گره از کار من واکرد

    برادر عزم دیدار بهشت و روی زهرا کرد

وجودم درد بود و کس به درمانش نمی کوشید

ولی این کوزه درد من طبیب آسا مداوا کرد

برادر از دهان و خواهر از چشمان خود خون ریخت

                                                      و در آن ساعت که بهر خود از او طشتی تمنّا کرد


تعداد بازديد : 202
جمعه 26 اسفند 1390 ساعت: 10:37
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف