|
ای دوست که از سوز دل عطا یم کردی با خلوت خود آشنایم کردی
هر گاه که از یاد تو غافل گشتم از لطف و کرم باز صدایم کردی
یا رب مگذار از درت دورشویم دور از ره عشق و وادی نور شویم
یا رب مددی کن که فردای جزا با مهر علی و آل محشور شویم
زمان پیغمبر اسلام علیه السّلام بود .مردی گناهی مرتکب شده بود از شدت شرمندگی خودش را پنهان کرده بود به محضرپیغمبر نمی آمد ، خیلی ناراحت بود با خودش می گفت خدا کجا برم ، به کی پناه ببرم ، چه واسطه ای بیارم که پیغمبر مرا ببخشد تو مرا ببخشی ، دنبال بهانه می گشت ،یک مرتبه امام حسن و امام حسین را میان کوچه دید،دوید هر دو را بغل کرد . روی شانه هایش سوار کرد با همان حال آمد محضر رسول الله، عرض کرد ،یا رسول الله ، حسن و حسین را واسطه آورده ام . پیغمبر تا این منظره را دید تبسّم کرد و از او راضی شد. 1
ما هم بگوییم خدایا اگر چه آلوده ایم امّا کسی را در خانه ات واسطه قرار دادیم که او در خانه ات آبرو مند است .
همان آقایی که میان گودی قتلگاه افتاده بود ، فریاد العطش بچه هایش می شنید امّا صورت روی خاکح کربلا گذاشته بو د ، با تو راز و نیاز می کرد هی می گفت : الهی رضاً بقضائک .
1. عارف دولتشاهی ، بازگشت از بی راهه ها ، میراث ماندگار ، ص 108 .
تعداد بازديد : 279
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 11:05
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)