حضرت زهرا س

حضرت زهرا س

حضرت زهرا س

حضرت زهرا س

حضرت زهرا س
حضرت زهرا س
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

روضه خوان روضه ای برایم خواند

روضه ی ناله و غمی جان کاه

روضه ی سخت کوچه هایی تنگ

روضه ی مادر و کسی در راه...

 

مادری بود «بَضعهٌ منی»

با غمی از نبودن پدرش

خوب کوچه به یاد می آرد

لحظه های ستودن پدرش

 

مادری بود و کودکی کوچک

دست در دست یکدگر آرام

بعد بابا، و ناسزا به علی

زیر لب ها و بر سر هر بام  

روضه می خواند روضه ای پر درد

روضه ی آن حرامی نامرد

روضه ی التماس کودک را:

آه مادر، تو را خدا برگرد!

 

راه برگشت پیش مادر نیست

حیف شد حیف کوچه باریک است

کاش می شد به خانه بر گردیم...

حیف شد حیف مرد نزدیک است

 

مادر و کوچه ها و یک طفلی

که پرید از دو چشم او امّید

کودکش پیش چشم مادر خویش

روضه ای سخت را مجسم دید:

 

روضه خوان گریه های سختی کرد

ناگهان عرش در تلاطم شد

مرد نامرد نامه را....، کوچه

پیش چشمان مادری گم شد...!

 

ناگهان پر ز اشک مادر بود

با همه قد خود زمین افتاد

روضه خوان گفت کوچه های شام

اتفاقی شبیه این افتاد!

 

لحظه ای بین کوچه ی خاکی

او به یاد صدای بابا بود

قصه تلخ کربلا حالا

پیش چشمان او هویدا بود:

 

دختر و ناله های وا اُمّا..

تا خودش را کنار دختر دید

بعد از آن قصه سخت بود و او

دید بر روی نیزه ها خورشید...!

 

کودکِ غرق گریه اش می گفت:

من به دیوار می گذارم سر

که نشد صورت نحیفم را

سپر صورتت کنم مادر!

 

کودکی بود و مادری پر درد

دست در دست یکدگر آرام

روضه خوان گفت آخر کوچه

ابتدا شد برای کوچه شام...


تعداد بازديد : 259
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 9:41
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف